.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!

.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!

.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

خدایا
راهی نمیبینم !
آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که
تو راه را می بینی و من تو را

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۲۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

دانلود فایل تصویری اقاسی

برای در یافت فایل تصویری آقاسی روی لینک کلیک کنیدhttp://bayanbox.ir/id/745283922833630476

یاد مان نرود...

یادمان نرود یه ترکه اسمش ستارخان بود 
یا شاید باقرخان 
خیلی شجاع بود,خیلی نترس
یکه وتنها از پس ارتش حکومت مرکزی بر اومد
جونش رو گذاش کف دستش وسرباز راه مشروطیت وآزادی شد
فداکاری کرد برای ایران 
برای من وتو 
برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم...
طاها.

تنهای تنهای تنها

تنها در بی چراغی شب می رفتم

دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود

تنهایی

نیایش

نیایش

آن برتر

به کنار تپه شب رسید

با طنین روشن پایش آیینه فضاشکست

دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم

وکهکشان اندوه تنهایی ام رانشان دادم

شهاب نگاهش مرده بود

غبار کاروان ها رانشان دادم

وتابش بی راهه ها وبیکران ریگستان سکوت را

و او پیکره اش خاموشی بود

لالایی اندوهش برما وزید

تراوش سیاه نگاهش با زمزمه سبز علف ها آمیخت

وناگاه از اتش لب هایش جرقه لبخندی پرید.

در ته چشمانش تپه شب فرو ریخت و من در شکوه تماشا

فراموشی صدا بودم.

سهراب سپهری.هشت کتاب.طاها

اندکی بیاساییم...

اندکی بیاسایم!!


آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون
لازم است ...
حالا اما
نمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایم
فردا برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم
چرا زمین خورده ام ...

دست ها بالا بود...

دست ها با لابود...

دیگه گذش اون زمون!!!

ماجرای عشق شهریار