.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!

.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!

.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

خدایا
راهی نمیبینم !
آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که
تو راه را می بینی و من تو را

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

۴۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

نگین خاتمیت را شکستند



رنگ سال امسال

رنــگ ســالِ امســال ،
گـویی نیـلـی اســت ،
همـرنــگ ِ چهــره مــآدر...
.
.
.
و عطــرِ سالِ امســال،
عطــر ِ یــآسِ پـــرپــر....

غربت مادر سیلی خورده

طبری در «دلائل الامامه» می‎گوید: عمر در ضمن نامه‎ای برای معاویه پس از نقل قضیه سقیفه بنی ساعده و بیعت گرفتن برای ابوبکر، چگونگی برخورد با فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را چنین بیان می‎کند:

 

«... به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ که پشت در بود گفتم: اگر علی ـ علیه السّلام ـ از خانه برای بیعت بیرون نیاید، هیزم فراوانی به اینجا بیاورم و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم یا علی ـ علیه السّلام ـ را برای بیعت به سوی مسجد می‎کشانم، آنگاه به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ گفتم خانه را به آتش می‎کشم.

 

همان دم دستش را از در بیرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم و با تازیانه بر دستهای او زدم تا در را رها کند، از شدّت درد تازیانه ناله کرد و گریست، نالة او بقدری جانکاه و جگر سوز بود که نزدیک بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم، ولی به یاد کینه‎های علی ـ علیه السّلام ـ و حرص او بر کشتن قریشیان افتادم. با پای خودم لگد بر در زدم ولی او هم چنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود. وقتی که لگد بر در زدم، صدای نالة فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را شنیدم و این ناله طوری بود که گمان کردم مدینه را زیر و رو کرد. در آن حال فاطمه ـ سلام الله علیها ـ می‎گفت: «یا ابتاه! یارسول الله!

ای وای مادرم

      چقدر سخته مادر آدمو جلو چشمش بزنن...      

و آدم سنش کم باشه و کاری از دستش بر نیاد...

مخصوصا وقتی یه نفر نباشه چند نفر باشه...

آروم نزنن و وحشیانه بزنن...

با دست نزنن با تازیانه بزنن...

همینطوری و بی بهانه بزنن...

حق با مادرت باشه و بزنن...

تازه بعدش بابات غیرت الله زمانه باشه و مادرت بگه بهش نگو...

تا حالا شده؟؟؟

معلومه که نشده این اتفاق فقط یک بار در دنیا افتاد...

قربونت برم امام حسن که انقدر راز داری....

مادر بمیرم برات...

..........................................................

دومی اومد...مادرمو زد

زد تازیانه...در آن میانه...چه وحشیانه

مادر بمیرم...پهلوت شکسته...هم دست و بازو...سینت شکسته



برگرفته شده از khademolhosein.blog.ir

از یاد نمیبریم

ما بیخیال سیلی مادرمان زهرا نمیشویم
 
برحاشیه برک کل شقایق بنویسید کل تاب

 فشار در و دیوار ندارد

یافاطمه الزهرا*

حرف دل

کاش در کودکی میماندم ؛جایی که تنها تلخی زندگیم شربت سرماخوردگیم بود؛*

یا فاطمه

love

انگاه

خدایا کمک کن نشکند