خدایا
راهی نمیبینم !
آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که
تو راه را می بینی و من تو را
-
۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۹:۰۱از یاد نمیبریم
-
۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۳:۱۸حرف دل
- دی ۱۳۹۴ (۴)
- تیر ۱۳۹۴ (۴)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۴)
- اسفند ۱۳۹۳ (۴۲)
- دی ۱۳۹۳ (۲)
- آذر ۱۳۹۳ (۱)
- تیر ۱۳۹۳ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۰)
- فروردين ۱۳۹۳ (۲۳)
- اسفند ۱۳۹۲ (۸)
-
۹۴/۱۰/۲۴لاو
-
۹۴/۱۰/۲۴دعا کن برایم
-
۹۴/۱۰/۲۴برای دردهایم نشانه میگذارم...
-
۹۴/۱۰/۲۴دوچیز
-
۹۴/۰۴/۰۴حقیقت زندگی
-
۹۴/۰۴/۰۳یک دل نوشته ..
-
۹۴/۰۴/۰۱تو میروی......
-
۹۴/۰۴/۰۱غلاف کن............
-
۹۴/۰۳/۲۸حرف حسابی
-
۹۴/۰۳/۲۷هذیان دلم
نبودن هایت آنقدر زیاد شده اندکه هر رهگذری را شبیه تو می بینم !!نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اندیا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!...
تابلو ؛ نقاش را ثروتمند کرد.
شعر ِشاعر به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد…
و هنوز سر همان چهار راه واکس میزند
کودکی که بهترین سوژه بود
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند