نبودن هایت آنقدر زیاد شده اندکه هر رهگذری را شبیه تو می بینم !!نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اندیا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!...
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
"به خدا گفتم خسته ام "گفت:"لا تنقطوا من رحمه الله" از رحمت خدا ناامید نشوید.
"گفتم هیچ کس نمیدونه تو دلم چی میگذره" گفت:"ان الله بین المرءوقلبه" خدا حائل است میان انسان وقلبش.
"گفتم هیچ کس را ندارم" گفت:"نحن اقرب الیه من حبل الورید "ما از رگ انسان به او نزدیکتریم.
"گفتم ولی انگار اصلا منو فراموش کردی" گفت:"فاذکرونی اذکرکم" مرا یاد کنید تا یاد شما باشم.