خدایا
راهی نمیبینم !
آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که
تو راه را می بینی و من تو را
پیام های کوتاه
-
۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۹:۰۱از یاد نمیبریم
-
۲۸ اسفند ۹۳ , ۱۳:۱۸حرف دل
کلمات کلیدی
بایگانی
- دی ۱۳۹۴ (۴)
- تیر ۱۳۹۴ (۴)
- خرداد ۱۳۹۴ (۳۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۴)
- اسفند ۱۳۹۳ (۴۲)
- دی ۱۳۹۳ (۲)
- آذر ۱۳۹۳ (۱)
- تیر ۱۳۹۳ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۰)
- فروردين ۱۳۹۳ (۲۳)
- اسفند ۱۳۹۲ (۸)
آخرین مطالب
-
۹۴/۱۰/۲۴لاو
-
۹۴/۱۰/۲۴دعا کن برایم
-
۹۴/۱۰/۲۴برای دردهایم نشانه میگذارم...
-
۹۴/۱۰/۲۴دوچیز
-
۹۴/۰۴/۰۴حقیقت زندگی
-
۹۴/۰۴/۰۳یک دل نوشته ..
-
۹۴/۰۴/۰۱تو میروی......
-
۹۴/۰۴/۰۱غلاف کن............
-
۹۴/۰۳/۲۸حرف حسابی
-
۹۴/۰۳/۲۷هذیان دلم
پیوندهای روزانه
چقدر سخته مادر آدمو جلو چشمش بزنن...
و آدم سنش کم باشه و کاری از دستش بر نیاد...
مخصوصا وقتی یه نفر نباشه چند نفر باشه...
آروم نزنن و وحشیانه بزنن...
با دست نزنن با تازیانه بزنن...
همینطوری و بی بهانه بزنن...
حق با مادرت باشه و بزنن...
تازه بعدش بابات غیرت الله زمانه باشه و مادرت بگه بهش نگو...
تا حالا شده؟؟؟
معلومه که نشده این اتفاق فقط یک بار در دنیا افتاد...
قربونت برم امام حسن که انقدر راز داری....
مادر بمیرم برات...
..........................................................
دومی اومد...مادرمو زد
زد تازیانه...در آن میانه...چه وحشیانه
مادر بمیرم...پهلوت شکسته...هم دست و بازو...سینت شکسته
برگرفته شده از khademolhosein.blog.ir
ما بیخیال سیلی مادرمان زهرا نمیشویم
برحاشیه برک کل شقایق بنویسید کل تاب
فشار در و دیوار ندارد
یافاطمه الزهرا*
کاش در کودکی میماندم ؛جایی که تنها تلخی زندگیم شربت سرماخوردگیم بود؛*
