.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!

.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

اگر در جریان رودخانه صبرت ضعیف باشد هر تکه چوبی مانعی عظیم بر سر راهت خواهد شد!

.آن سوی دل تنگی ها خداییست که داشتنش جبران همه نداشته ها ست.گمنام76

خدایا
راهی نمیبینم !
آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که
تو راه را می بینی و من تو را

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

امریکا از نگاه رهبری

آمریکا از نگاه رهبری

 

1-                      امریکا و استکبار

ترجمه درست استکبار امروز مطابقت با دولت امریکا می کند.

-    اگر بخواهیم استکبار را درست ترجمه کنیم، امروز با دولت متجاوز و مستکبر و یاغى و گردنکشِ آمریکا تطبیق مى‏کند. امروز عمده مستکبرین عالم آنها هستند. داستان استکبار براى همه ملتها، داستان تلخى است. استکبار، یعنى در دنیا قدرتى هست که به منافع ملتها و به خواست انسانها، توجّهى نمى‏کند. به مفاهیم ارزشى انسانى هیچ اعتنایى نمى‏کند. براى او فقط یک چیز اهمیت دارد و آن خود اوست؛ آن هم با روحیه تکبّر، افزون خواهى و زورگویى! آن هم با زبان زور، با خشونت، با شدّت، با بى‏رحمى و سفّاکى! امروز آمریکا چنین وضعى دارد.(4-1-75)

امریکا مظهر نظام سلطه

-    معناى نظام سلطه آن است که کشورها، ملتها و دولتها یا باید سلطه‏گر باشند، یا سلطه‏پذیر...امروز مظهر نظام سلطه، امریکاست. هر سیّئه‏اى که در دنیا براساس نظام سلطه به وجود آید، حتماً بخشى از گناه آن به گردن امریکاست. معناى نظام سلطه آن است که اگر رژیم امریکا براى خود در نقطه‏اى از دنیا منافعى فرض کرد، حق دارد در آن نقطه حضور قدرتمندانه نظامى پیدا کند و هر کسى را که با منافعش مخالفت کند، بکوبد. موضوع بر سر مشروع یا نامشروع بودن این منافع نیست. براى نظام سلطه فرق نمى‏کند؛ ولو این منافع بر خلاف همه پیمانهاى بین‏المللى باشد. نظام سلطه، زمانى سلطه‏جوییهاى خود را مخفیانه انجام مى‏دهد؛ زمانى هم با صراحت و وضوح اعلان مى‏کند که فلان سازمان، دولت، جمعیت یا حرکت، با منافع ما تضاد داشته است و این بهانه حقّى براى امریکا ایجاد مى‏کند که آن سازمان، شخص، دولت و ملت را بکوبد. این قانون جنگل و نظامى غیرانسانى برخلاف فطرت انسان است. تنها کسانى از نظر سلطه‏گر مورد قبولند که سلطه‏پذیر باشند. اگر دولتى نفت، منابع، امنیت، اقتصاد، روابط خارجى و سیاستهاى گوناگون کشور خود را در اختیار سلطه‏گر گذاشت و از او نظر خواست و مطیع او بود، براى سلطه‏گر خوشایند است و آن کشور را قبول دارد. برایش فرقى نمى‏کند که این دولت، دولت ظالم است یا عادل؛ حقوق بشر دارد یا ندارد؛ در آن کشور دمکراسى هست یا نیست؛ اسم پارلمان به گوش آن ملت رسیده یا نرسیده است. به منطقه خاور میانه نگاه کنید! دولتهایى که مورد قبول و اعتراف سلطه‏گران امریکایى‏اند، چگونه دولتهایى هستند؟ آیا از لحاظ فکرى، سیاسى، حقوق بشر و دمکراسى رشد کرده‏اند؟ اصلاً معناى دمکراسى را مى‏فهمند؟ مردم آنها معناى انتخابات را مى‏دانند؟ آیا در این کشورها فضاى نفس کشیدن وجود دارد؟ این موضوعات براى مسؤولین کشور سلطه‏گر - یعنى امریکا - اهمیتى ندارد. مهم این است که این کشورها تسلیم آن سلطه‏گرند و همین کافى است. اما اگر کشور، جمعیت و سازمانى با هر ملیّت و خصوصیّتى، تسلیم سلطه‏گر نشد، در هر کجاى دنیا باشد در خور آن است که ضربه بخورد و مورد حمله قرار گیرد. درگیریها را ببینید! دوستیها و دشمنیها را ببینید! مقابله با نظام جمهورى اسلامى را مشاهده کنید! نظام سلطه‏گر در صورت تسلیم نشدن کشورها و ملتها، ارتکاب هر جنایتى علیه آنها را بلامانع مى‏داند.(10-8-74)

 

دوام استکبار امریکا به ایجاد جنگ در سرتاسر دنیاست.

-    تا وقتى که ابرقدرتها سلسله‌جنبان مسائل جهانى هستند، جنگ در دنیا تمام نمیشود. جنگ براى آنها داراى منافع مادى است. این جنگ، جنگ در راه عدالت نیست. دروغ میگویند آمریکائى‌ها و دیگران که میگویند ما جنگ میکنیم براى اینکه امنیت بدهیم؛ نه، درست عکس این است. هر جا حضور نظامى و حرکت نظامى دارند، موجب ناامنى و موجب بى‌عدالتى و موجب سخت کردن زندگى براى انسانها هستند. از وقتى که این ابزارهاى مدرن در دنیا به وجود آمده است، انسانها دچار فشارند. در طول چهل و پنج سال - یعنى از بعد از جنگ جهانى دوم تا سال 1990 مسیحى - که به اصطلاح دوران «جنگ سرد» نامیده میشود، در گزارشهاى رسمىِ بین‌المللى آمده است که فقط سه هفته در دنیا جنگ وجود نداشته است! در تمام این چهل و پنج سال، در گوشه و کنار دنیا جنگهائى وجود داشته است. این جنگها را کى به وجود مى‌آورد؟ همان کسانى که تسلیحات را تولید میکنند. هزینه‌هاى نظامى قدرتهاى بزرگ، امروز یکى از سرسام‌آورترین هزینه‌هاست. طبق آمارهاى خودشان، در همین سال گذشته‌ى مسیحى، دولت آمریکا بیش از ششصد میلیارد دلار صرف هزینه‌هاى نظامى کرده است! این هزینه‌هاى نظامى را ما امروز در همسایگى خودمان داریم مشاهده میکنیم. این هزینه‌ها صرف افغانستان میشود، براى سرکوب ملت مسلمان افغانستان؛ صرف عراق میشود، براى در قبضه نگهداشتن ملت عراق؛ صرف کمک به رژیم خبیث صهیونیستى میشود، براى ملتهب نگهداشتن همیشگى خاورمیانه. امروز جهت قدرتهاى فاسد این است. اسلام با اینها مبارزه میکند، با اینها مخالفت میکند.
 آنهائى که صرفه و صلاحشان در این است که ملتهاى مسلمان و دولتهاى مسلمان با یکدیگر بجنگند، از یکدیگر متنفر باشند، از یکدیگر بترسند، یکدیگر را تهدید به حساب بیاورند، اینها همان کسانى هستند که دوام قدرت استکبارى و استعمارى‌شان به این وابسته است که در دنیا جنگ باشد؛ جنگ براى آنها وسیله‌ى غارتگرى‌هاى آنهاست. این همه انسانها نابود بشوند، این همه اموال ملتها صرف خرید تسلیحات بشود، صرف تولید تسلیحات گران‌قیمت بشود، براى چه؟ براى اینکه صاحبان کمپانى‌هاى بزرگ پول بیشترى به دست بیاورند، لذت بیشترى از زندگى‌شان ببرند. این همان نظام طاغوتىِ جاهلانه‌ى خطرناک بشریت است که متأسفانه بر زندگى انسانهاى دور از جاده‌ى توحید حاکم است.(19-4-89)

امریکا عقبه دولت‌های دیکتاتوری دنیاست.

-    این جنگ، امروز هم هست. قدرتهاى مستکبر دنیا - یعنى قدرتهاى غربى، قدرت آمریکا، قدرت صهیونیستها - حد یقف ندارند؛ میخواهند بر همه‌ى دنیا، بر همه‌ى منابع مالى عالم، بر همه‌ى نیروهاى انسانى تسلط پیدا کنند. خب، تقصیر ملتها چیست؟ چرا باید ملتها تحمل کنند؟ ولى متأسفانه واقعیتها این شده. از جنس خودشان کسانى را در رأس ملتها میگمارند تا منافع آنها را تأمین کنند و هرچه میتوانند، علیه منافع مردم کار کنند و به مردم فشار بیاورند. در حدود دویست سال اخیر که مسئله‌ى استعمار به وجود آمده است، این به شکلهاى مختلف در دنیا اتفاق افتاده است. ملتها دیگر در این دوران مشکلشان فقط این نیست که با یک دیکتاتور مواجه‌اند، با یک آدم مستبد مواجه‌اند؛ مشکلشان این است که این دیکتاتور عقبه‌اى از قدرتهاى بین‌المللى دارد؛ آنها هستند که دارند منافع این کشور و این ملت را پایمال و نابود میکنند. مشکل دوران استعمار این است. با این دید که نگاه کنیم، همه‌ى این مسائل، درست تحلیل میشود. قضایاى امروز هم همین جور است.(3-2-90)

شعارهای مردم پسند وسیله اعمال استکبار

-    غربى‌ها به همان مفاهیمِ مورد ادعاى خودشان هم هرگز عمل نکردند. یعنى سررشته‌داران، سردمداران و قدرتمندان غربى هرگز پاى همان عدالتى که گفتند، پاى همان آزادى‌اى که گفتند، نایستادند؛ اینها را به عنوان یک تابلو مطرح کردند و زیر این تابلو هر کار خواستند، کردند. فرض بفرمائید به افغانستان حمله میکنند، زیر تابلوى ایجاد دموکراسى، اما باطن قضیه این نیست؛ باطن قضیه این است که آمریکا یا ناتو به افغانستان احتیاج دارد، براى اینکه آنجا یک پایگاه ثابت بسازد، از آن پایگاه چین را بپاید، هند را بپاید، ایران را بپاید، آسیاى جنوب غربى را بپاید.
 عراق را با عنوان مبارزه‌ى با سلاح اتمى مورد تهاجم قرار میدهند، اما باطن قضیه این نیست. البته بعد آمدند داستانسرائى کردند و گفتند بله، گشتیم، پیدا نکردیم؛ اشتباه کرده بودیم! اینجورى نیست. مگر میشود کسى به خاطر یک گزارش غلط و اشتباه و تأیید نشده، این همه خرج، هزینه‌ى انسانى، هزینه‌ى مالى بر خودش هموار کند و به عراق حمله کند؟ هدف از حمله‌ى به عراق، مبارزه‌ى با سلاح شیمیائى نبود؛ بلکه تسلط بر یک کشور ثروتمندِ نفت‌خیز در همسایگى جمهورى اسلامى، و تسلط بر دنیاى عرب، و حمایت از اسرائیل، و تکمیل زنجیره‌ى استکبار در این منطقه بود. همین حالا نیروهاى ناتو مرتباً به لیبى حمله‌ى هوائى میکنند. الان چند ماه است که این حملات هوائى بدون هیچگونه مجوز واقعى، انسانى، قانونى و بین‌المللى ادامه دارد؛ حرفشان این است که میخواهیم قذافى را بزنیم! قضیه این نیست. مسئله، جاده صاف کردن براى شرکتهاى نفتى است. لیبى یک منطقه‌اى است که هم مشرف به مصر است، هم مشرف به تونس است، هم مشرف به سودان است، هم مشرف به الجزائر است، کنار مدیترانه است، یک قدمى اروپاست. اینها میخواهند اینجا یک مرکزى داشته باشند، بتوانند بر این منطقه حکومت کنند؛ اسمش را میگذارند مبارزه‌ى با قذافى! در حالى که قضیه این نیست. یعنى غرب همین مفاهیم و اهدافى را هم که خودش ادعا میکرد، غالباً پوششى قرار داد براى مقاصد شیطانى. بنابراین اگر ما میگوئیم عدالت، اگر ما میگوئیم آزادى، مقصودمان همان حرفهائى نیست که آنها میگویند؛ همان دموکراسىِ دروغین. من با قاطعیت عرض میکنم؛ دموکراسى‌اى که امروز در غرب رائج است - حالا یک جاهائى استثناء است - عمدتاً این دموکراسى دروغین است؛ واقعى نیست.(24-7-90)

-    دنیاى سیاست - بعد از چالشها و زیر و رو شدن‌هاى فراوان - تبدیل شد به دنیاى سلطه؛ یعنى تقسیم دنیا به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر. چند کشور سلطه‌گر و بقیه‌ى کشورها سلطه‌پذیرند؛ در کشورهاى سلطه‌گر هم آحاد مردم سلطه‌پذیر و فقط یک عده‌ى معدودى سلطه‌گرند. یعنى هرم دنیا ناگهان از سطح وسیع قاعده، با یک حرکت تند و تیز به رأس کوچکى مى‌رسد که دارد بر همه‌ى دنیا حکومت مى‌کند؛ این دنیاى سلطه است. بعد از فروریختنِ شوروى، دنیاى سلطه باز هم دامنه‌اش تنگ‌تر شده؛ یعنى این رأس، به شکلى در انحصار یک دولت و یک قدرت درآمده و او امریکاست. امریکا هم قانع نیست؛ روسیه هم که در مقابل امریکا کوتاه آمد، باز امریکا قانع نیست و دارد همینطور پیشروى مى‌کند؛...در این دنیاى سلطه - که حتّى دولتهاى اروپایى هم که خودشان جزو خانواده‌ى قدرتند، جرأت نمى‌کنند در مقابل قدرت امریکا حرفِ زیاد بزنند و فقط گاهى نق مى‌زنند؛ چه برسد به دولتهاى متوسط و پایین - ملتى بوجود آمده که تمام مسلّمات آن رأس قدرت را زیر سؤال برده؛ همه‌ى مسلّمات سیاسىِ رأس قدرت، رفته زیر سؤال. زیر سؤال رفتن، فى‌نفسه چیزى نیست؛ اما اشکالش براى امریکا این است که این مجادله‌ى سیاسى، یک مجموعه‌ى عظیمى تماشاگر دارد. تماشاگرها کیستند؟ ملتها؛ که دارند نگاه مى‌کنند و مى‌بینند. تأثیرى که این در روحیه‌ى ملتها مى‌گذارد، براى قدرت استکبارى امریکا از هر زهرى تلخ‌تر است. امروز در همان کشورهایى که امریکا بر دولتهاى آنها مسلط است - در آسیا و آفریقا و خاورمیانه و امریکاى لاتین - در بین ملتهاى آنها، امریکا منفورترینِ دولتهاى دنیاست. این به خودى خود پیش نیامده؛ این تصادفى پیش نیامده.(31-2-86)

 

-    ساخت استبدادى و دیکتاتورى به شکل بسیار مدرن و پیشرفته، امروز در بسیارى از کشورهاى غربى و در رأس آنها در امریکا مستقر و حاکم است. آنجا مردم به معناى انسانهاى صاحب اختیار و صاحب اراده، نقشى در بر سرکارآوردن حکومتها ندارند؛ پول است و زورِ صاحبان سرمایه و زرسالاران است که همه چیز را تعیین میکند و همه چیز را در مجراى دلخواه خود به حرکت مى‌اندازد. امروز نظامهاى غربى و در رأس آنها امریکا، همین دمکراسىِ بد تجربه‌شده و بد امتحان‌پس‌داده را میخواهند به‌زور به بعضى کشورها تحمیل کنند. دولت فلسطین را که از آراء مردم برخاسته، قبول نمیکنند؛ براى دولت عراق که از آراء مردم به معناى حقیقى کلمه، جوشیده و بر سر کار آمده، انواع مشکلات را درست میکنند؛ از کودتاهاى نظامى و کودتاگران نظامى به شرطى که زیر فرمان آنها باشند، کمال حمایت را میکنند، باز دم از مردم‌سالارى میزنند!(14-3-86)

امریکا می خواهد ملتها برای خودشان تصمیم نگیرند.

-    آنچه امریکا و دیگر مستکبران عالم را عصبانى مى‏کند، این است که یک ملت خودش بخواهد بداند و تصمیم بگیرد. امریکا به کشور ما و مردم ما و بسیارى از ملت‏هاى دیگر مى‏گوید شما تصمیم نگیرید تا من براى شما تصمیم بگیرم؛ شما انتخاب نکنید تا من برایتان انتخاب کنم؛ شما از منابع خود بهره‏بردارى نکنید تا من بتوانم از آن بهره‏بردارى کنم. حرف امریکا این است که سلطه و دخالت و حضور و پنجه‏افکندنِ ما بر کشور و منابع خودتان را قبول کنید؛ اگر قبول نکنید، شما را به حمایت از تروریسم و ضدیت با حقوق بشر و چیزهاى دیگر متهم مى‏کنیم.(11-2-84)

امریکا شان خود را در تهدید کردن می بیند و هر روز بهانه ای برای ان می اورد.

-    ابرقدرت، شأن خود را در تهدید کردن مى‏داند. قدرت سلطه‏گر و زورگو کارش با تهدید پیش مى‏رود و ملتهاى دنیا و خیلى از دولتها متأسفانه در مقابل تهدیدهاى اینها کوتاه مى‏آیند و اینها را بیشتر بر امورِ خودشان مسلط مى‏کنند. کار آنها تهدید است، و امروز بهانه‏ى تهدید آنها انرژى هسته‏یى است. این هم که نباشد، بهانه‏ى دیگرى مطرح مى‏کنند.(1-1-84)

نظم نوین جهانی

-    این «نظم نوین جهانى» که استکبار بیان مى‌کند، سخنى است که نیتهاى بسیار خائنانه و خباثت‌آمیزى پشت سر آن است. نظم نوین جهانى یعنى چه؟ یعنى نظام دو قطبى عالم تمام شد، درگیریهاى شرق و غرب تمام شد؛ بله، تمام شد؛ اما آیا نتیجه‌ى تمام‌شدن درگیرى شرق و غرب باید قدرت مطلقه و روزافزون امریکا بر ملتهاى ضعیف باشد؟! یعنى دیگر اسلامخواهان و آزادیخواهان در هیچ نقطه‌ى دنیا حق نداشته باشند نفس بکشند؟! یعنى مسأله‌ى فلسطین باید به قیمت فروختن فلسطین و فروختن فلسطینیان تمام بشود؟! معناى نظم نوین جهانى این است؟! امریکا این را مى‌خواهد. ملت اسلام به خاطر بیدارى‌یى که بر اثر انقلاب و ایستادگى شما در جنگ به دست آورده است، تسلیم این خواست امریکا و استکبار نخواهد شد.(5-7-70)

-    امروز نظامهاى غربى و در رأس آنها امریکا، همین دمکراسىِ بد تجربه‌شده و بد امتحان‌پس‌داده را میخواهند به‌زور به بعضى کشورها تحمیل کنند. دولت فلسطین را که از آراء مردم برخاسته، قبول نمیکنند؛ براى دولت عراق که از آراء مردم به معناى حقیقى کلمه، جوشیده و بر سر کار آمده، انواع مشکلات را درست میکنند؛ از کودتاهاى نظامى و کودتاگران نظامى به شرطى که زیر فرمان آنها باشند، کمال حمایت را میکنند، باز دم از مردم‌سالارى میزنند!(28-5-86)

2-                       امریکا و ایران

2-1- رابطه ایران و امریکا قبل از انقلاب

-    امریکائى‌ها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند - حالا رقم دقیقش مهم نیست؛ پنجاه هزار، شصت هزار، بیشتر - اینها مأمورین سیاسى بودند، امنیتى بودند، نظامى بودند؛ در داخل مجموعه‌ى مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهاى اطلاعاتى، چه در بخشهاى برنامه‌ریزى، چه در بخشهاى گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران میگرفتند، اما براى آمریکا کار میکردند. این کار بدى بود که در کشور ما اتفاق افتاده بود. رژیم طاغوت پهلوى به خاطر وابستگى‌اش به آمریکا، به خاطر مزدورى‌اش براى آمریکا، بتدریج در طول چند سال اینها را داخل کشور آورده بود. تا اینجاى کار، بد بود؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، یک چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن کار بدِ مضاعف این بود که آمدند در مجلس شوراى ملى و مجلس سناى آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائى از دادگاه‌هاى ایران و امکانات قضائى و امنیتى ایران معافند. یعنى اگر فرض کنید یکى از این مأمورین جرم بزرگى در ایران مرتکب شود، دادگاه‌هاى ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاکمه کنند و محکوم کنند؛ این اسمش کاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگى یک ملت است که بیگانگان بیایند در این کشور، هر کارى دلشان میخواهد، بکنند؛ دادگاه‌هاى کشور و پلیس کشور اجازه نداشته باشند اندک‌تعرضى به اینها بکنند. آمریکائى‌ها این را از رژیم طاغوت خواستند، رژیم طاغوت هم دودستى تقدیمشان کرد: قانون کاپیتولاسیون.(12-8-89)

-    سیاست دولت امریکا از سالهاى 1320 به بعد - تقریباً سالهاى بیست‏ویک و بیست‏ودو - وارد کشور ما شد؛ بتدریج آمدند و نفوذ پیدا کردند و یواش یواش جاى انگلیسیها را گرفتند. در طول این تقریباً بیست‏وهفت هشت سالى که امریکاییها در این کشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانتها و بدیها و ستمگریهایى که یک دولت مستکبر با یک ملت مظلوم مى‏تواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند، رژیم مستبد پهلوى را تقویت کردند، به مسؤولان ما اهانت کردند، به مردم اهانت کردند، کاپیتولاسیون را آوردند، حکومتهاى ملى را سرنگون کردند و خیلى جنایات که واقعاً اگر کسى بخواهد جنایات امریکا را در طول مدّت تقریباً بیست‏وهفت، هشت سال قبل از انقلاب بنویسد، یقیناً یک کتاب قطور خواهد شد.(26-10-1376)

-    قبل از انقلاب، کشور از لحاظ سیاسى وابسته بود؛ یعنى حکومت، چه خود محمدرضا، چه دستگاه‌هاى گوناگون، مطیع آمریکا بودند؛ منتظر اشاره‌ى آمریکا بودند. باز شواهد فراوان است. آدمى پا میشود از اینجا میرود آمریکا - دکتر امینى - براى اینکه آمریکائى‌ها را قانع کند که بشود نخست‌وزیر در ایران. آمد، شد نخست‌وزیر! بعد از یکى دو سال، شاه که با او مخالف بود، بلند شد رفت آمریکا، آمریکائى‌ها را قانع کرد که او را از نخست‌وزیرى عزل کند. آمد او را از نخست‌وزیرى عزل کرد! این، وضع مملکت ما بود. براى انتخاب نخست‌وزیر، شاه مملکت، رئیس کشور محتاج موافقت و رضایت آمریکا بود! در بسیارى از مسائل، شاه سفیر آمریکا و سفیر انگلیس را به کاخ خود دعوت میکرد تا تصمیمى را که میخواهد بگیرد، با آنها در میان بگذارد! اگر آنها مخالف بودند، تصمیم عملى نمیشد. وابستگى سیاسى یعنى این. مطیع آمریکا بودند؛ قبل از دوره‌ى آمریکا هم مطیع انگلیس. رضاخان را انگلیسى‌ها خودشان آوردند سرکار؛ وقتى دیدند دیگر به دردشان نمیخورد، خودشان از حکومت عزلش کردند، از کشور بیرونش کردند، پسرش را آوردند سر کار. این قبل از انقلاب بود.(15-11-89)

2-2- دشمنی های امریکا با ایران بعد از انقلاب

خوی استکباری امریکا علت دشمنی ایران با امریکاست.

-    مبارزه‌ى با امریکا به‌خاطر این است که امروز مظهر استکبار در دنیا، رژیم امریکاست، والاّ اگر امریکا به‌عنوان یک دولت، روشها و هدفهاى استکبارى را نداشت، براى ما مثل بقیه‌ى دولتها بود؛ لیکن امروز دولت و رژیم امریکا در این دوره از زمان، مظهر کامل استکبار است.(14-8-1376)

دشمنی امریکا با ایران به خاطر عدالت و اسلام است.

-    همین جاذبه‏ى نظام جمهورى اسلامى است که دشمنان قدار جهانىِ جمهورى اسلامى را در مقابل آن به صف‏آرایى وادار مى‏کند و تا امروز وادار کرده است. بعضى تصور مى‏کنند ما دشمنان جهانى خود را تحریک کرده‏ایم که بیایند با ما دشمنى کنند؛ بعضى خیال مى‏کنند شعار «مرگ بر امریکا» امریکا را تحریک مى‏کند که نسبت به نظام اسلامى و ایران اسلامى دشمنى بورزد؛ این خطاست. دشمنىِ نظام مستکبر امریکایى و هر مستکبرى در دنیا با نظام اسلامى، به خاطر پرچم برافراشته‏ى عدالت است؛ به خاطر این است که مى‏بیند با نام اسلام و با تعالیم والاى اسلام کشورى دارد به سمت رشد و توسعه و پیشرفت علمى و عملى حرکت مى‏کند؛ مى‏داند که این، جلوى نفوذ آنها را خواهد گرفت. آنها با هر کشورى که خارج از قلمرو قدرت آنها به توسعه و پیشرفت علمى دست پیدا کند، مخالفند.(18-2-84)

دشمنی امریکا با ملت ایران است.

-    درست نقطه‌ى مقابل آنچه که من گفتم ما با رژیم امریکا مواجهیم، نه ملت امریکا، رژیم امریکا با ملت ایران مواجه است، نه فقط با دولت ایران؛ از ملت ناراحت و خشمگین است. مسأله‌ى او، مسأله‌ى دولت ایران نیست؛ مسأله‌ى کسانى که حکومت مى‌کنند، نیست؛ مسأله‌ى آحاد ملت است. چرا؟ علّت واضح است. چون فرهنگ دورى از سلطه‌ى استکبار، استکبارستیزى، میل به استقلال و در دست داشتن سرنوشت خود، در دلهاى این مردم رسوخ پیدا کرده است. آنها از این ناراحتند. آنها ملتى را مى‌خواهند که مثل بره‌ى رامى آن‌جا قرار گیرد، اینها هم رژیمى را بر او تحمیل کنند، یا از آن سوى مرزها به او دیکته نمایند؛ آن ملت هم بى‌هیچ مقاومتى آنها را انجام دهد و آن راه را برود. ملت بیدار، ملت هوشیار، ملت آگاه به مسائل سیاسى، ملتى که اگر مسؤولانش هم بخواهند برخلاف این خطّ مستقیم حرکتى بکنند، اعتراض خواهد کرد؛ این‌گونه ملتى را اینها دوست ندارند.

ایستادگی ملت ایران علت ناکامی امریکا در منطقه

-    آنها به این معنا اعتراف کردند که بسیارى از سیاستهاى آمریکا -  بخصوص سیاستهاى خاورمیانه‌اى آمریکا - به خاطر ایستادگى ملت ایران و جمهورى اسلامى ناکام شده و به نتیجه نرسیده است؛ پیداست عصبانى‌اند. سعى آنها این است که سیاه‌نمائى کنند - این یکى از راه‌هاست - بخصوص امروز که ملتهاى منطقه بیدار شده‌اند. هشیارى ملتهاى منطقه و بیدارى اسلامى آنها، ملت ایران و انقلاب اسلامى در ایران را مطرح کرده است و جلوى آنها قرار داده است. آنها میخواهند الگو گرفته نشود؛ میخواهند ایران و ایرانى و جمهورى اسلامى ایران الگوى آن ملتها نشود؛ لذا سیاه‌نمائى میکنند - بخصوص در چشم آن ملتها - پیشرفتها را کمرنگ میکنند، ضعفها را درشت میکنند.(27-7-90 کنگاور)

-    امروز والله امریکا از ما می ترسد-من قسم جلاله خوردم که باور کنید- باید هم بترسد .انچه که در دنیای امروز تهدید کننده است،بمب اتمی و موشک اتمی نیست.ان ، حامل یک سخن درست بودن است.ام ما هستیم که حامل یک سخن درستیم. اگر ما درست عمل کنیم و مومنانه برخورد کنیم، شجاعت اسلامی لازم را برای خدمان حفظ کنیم،از اسلام مایه نگذاریم و از کیسه خلیفه خرج نکنیم،مطمئنن دشمن در مقابل چنین موضعی اسیب پذیری دارد.وقتی امریکا و امثال امریکا از ما راضی می شوند که از اسلام صرف نظر کنیم.(19-5-71)

-    ابرقدرتها وانمود کرده بودند که اراده‏ى آنها تخلف‏ناپذیر است. یک بار در انقلاب ما، یک بار در طول هشت سال جنگ تحمیلى و بارها در حوادث گوناگون، و امروز در قضایاى خلیج‏فارس، بوضوح معلوم شد که این ادعا پوچ است. ابرقدرتها، با تشر و هیبت و ابهت ابرقدرتى، کارشان را از پیش مى‏برند؛ والّا از لحاظ قدرت محسوس و ملموس، اگر ملتى بخواهد و اراده کند، مى‏تواند آنها را ناکام نماید.(17-11-69)

-    هم رئیس‏جمهور امریکا و هم دولتمردان این کشور بارها و بارها از خطر سلاح هسته‏یى که به‏وسیله‏ى ایران تولید شود، حرف زده‏اند. خود آنها بخوبى مى‏دانند که ماجراى ساخت سلاح هسته‏یى یک افسانه است و هیچ واقعیتى ندارد. مسأله‏ى آنها این نیست؛ مسأله‏ى آنها این است که از شکل گرفتن یک ایران قدرتمند و پیشرفته نگرانند. آنها با پیشرفت ملت ایران مخالفند؛ والّا مى‏دانند که ما دنبال سلاح هسته‏یى نیستیم. آنها نمى‏خواهند در این منطقه‏ى حساس که بیشترین نفت دنیا را دارد و یکى از حساس‏ترین مناطق دنیاست - یعنى خاورمیانه - کشورى که مستقل است و زیر پرچم اسلام زندگى مى‏کند، پیشرفته باشد و از دانش و پیشرفت علمى و فناورى مدرن برخوردار باشد. حقیقت قضیه این است که غربى‏ها ترجیح مى‏دهند ملتهاى این منطقه - از جمله ملت ایران - همیشه محتاج آنها باشند؛ لذا به ما مى‏گویند شما نیروگاه هسته‏یى هم داشته باشید، مانعى ندارد؛ اما بیایید سوخت این نیروگاه را از ما بخرید!(1-1-84)

-    مروز دشمن ملت ایران در درجه‌ى اول، امریکا و صهیونیستها هستند؛ البته انگلیس هم آتش‌بیار معرکه است. در مقابل منافع ملت ایران، آنها قرار دارند؛ اما اسمش را مى‌گذارند اجماع جهانى؛ اجماع جهانى‌اى وجود ندارد! اجماع جهانى، علیه استکبار امریکاست، علیه دخالتها و اشغال امریکاست، علیه جنگ‌افروزیها و فتنه‌انگیزیهاى امریکا در سرتاسر دنیاست؛ این اجماع جهانى است.(6-1-85)

ابعاد دشمنی امریکا علیه ایران

دشمنی استکبار بر تضعیف نقاط قوت ما متمرکز شده است

-    امروز سیاست های استکباری و سیاست های شناخته شده امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران،درست بر روی نقاطی تکیه دارند که ان نقاط قوت ماست؛یعنی ان چیزی که درست نطقه قوت نظام ما و نظام دیپلماسی ماست.انها روی این موارد تکیه دارندو می خواهند این موارد را ضعیف کنند و از دست نظام خارج کنند. لذا به هیچ وجه نمی شود با انها کنار امد و نرمشان کرد. (25-5-1378)

تهمت حقوق بشر وسیله اختلاف افکنی در داخل

-    این که مى‏بینید تهمت حقوق بشر، مخالفت با حقوق بشر، نقض حقوق بشر، دست زدن به ترور و امثال اینها را این همه خرج مى‏کنند، براى آن است که این را در دنیا اثبات نمایند! خودِ آنها مى‏دانند که دروغ است. این، براى آن است که افکار عمومى عالَم، از نظام جمهورى اسلامى فاصله بگیرد. این، براى همان ایجاد شکاف است. این، براى آن است که میان این پایگاه رفیع اسلام و قرآن و جوامع مسلمان در سرتاسر عالم، انجذابى ایجاد نشود. البته خداى متعال کید آنها را باطل مى‏کند: «انهم یکیدون کیداً و اکید کیداً»، «و مکروا و مکراللَّه». در طول این چند سال، هر کارى که اینها کردند، خداى متعال آن را باطل کرده است. اما به هر حال، دشمنْ مانع تراشى و ایجاد اشکال مى‏کند و مشکلات مى‏آفریند؛ در جاهایى هم رسوا مى‏شود، اما دست بر نمى‏دارد! این جاست که مسأله اتّحاد و وحدت اسلام و تفاهم اسلامى معنا پیدا مى‏کند. ببینید این قضیه چقدر مهمّ است! ببینید این مسأله براى فرداى دنیاى اسلام، چقدر حائز اهمیت است! این، قضیه‏اى نیست که به آسانى بشود از آن گذشت. همه باید خود را مخاطب این کلام حساب کنند. من به همه مى‏گویم؛ هم به اهل سنّت، هم به شیعه، هم به کتاب‏نویسان، هم به شعرا، هم به مطبعه‏چیها، هم به کسانى که در بین مردم پایگاهى دارند، حرفى مى‏زنند و مستمعى دارند. همه باید این حقیقت را بفهمند و دشمن را بشناسند. مواظب باشید که دشمن در سنگر خودى جا نگیرد. مواظب باشید که شما به جاى تهاجم به دشمن، به خودى حمله نکنید. عالِم به زمان باشید؛ یعنى دشمن و دوست و عرصه مبارزه را بشناسید. اینها خیلى مهمّ است.(1-5-76)

تجهیز اپوزیسیون

-    کسى که با پول امریکا و با حمایت دولتمردان امریکا بخواهد براى منافع امریکا کار کند و قیافه‏ى اپوزیسیون به خودش بگیرد، در چشم ملت ایران منفورترین انسان است.(1-1-84)

2-3- برقراری رابطه  ایران و امریکا

-    رابطه و مذاکره، براى ملت ایران و براى نهضت جهانى مضّر است. اولین ضرر این است که امریکاییها با ورود در این میدان، این‏طور تفهیم خواهند کرد که جمهورى اسلامى از همه حرفهاى دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرف‏نظر کرده و گذشته است. اوّلین چیزى که امریکاییها ادّعا مى‏کنند، این است. اوّلین مطلبى که در دنیا شایع مى‏کنند، این است که انقلاب اسلامى تمام شد و پایان گرفت(26-10-76)

روزی که در خطابه های مسئولین ما مناقب امریکا بود ما را محر شرارت خواندند.

-    بعضى خیال میکنند اگر امروز فلان دولت مستکبر، چه در اروپا، چه در غیر اروپا، نسبت به جمهورى اسلامى یک حرفى میزند، یک چیزى میگوید، یک اظهارنظرى میکند که اهانت‌آمیز به جمهورى اسلامى است، این معنایش تنزل رتبه‌ى جمهورى اسلامى است؛ نه، اینها هر وقت توانستند، کردند. آن زمانى هم که ما متأسفانه یک مقدارى در مقابل دشمن کوتاه مى‌آمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگى کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوئیم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزى در خطابه‌هاى مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسرى تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفى کرد!(16-5-90)

رابطه با امریکا زمینه ایجاد سلطه است.

-    مسأله ما با امریکا، مسأله دیگرى است؛ مسأله روابط نیست. براى آنها، روابط به معناى مقدّمه براى این تسلّط است و به کمتر از آن هم راضى نیستند! اسم روابط را به عنوان شعار مى‏آورند. معلوم است مقدّمه هریک از این کارهایى که مى‏خواهند بکنند، روابط است.(4-10-77)

-    تا امروز که پانزده سال از پیروزى انقلاب و چهارده سال از قضیه لانه جاسوسى مى‏گذرد، هنوز که هنوز است، امریکاییها تلاششان این است که همان رشته باریکى را که با حادثه تسخیر لانه جاسوسى قطع شد، دوباره برقرار کنند.(12-8-72)

-    جمهوری‌ اسلامی‌ رابطه‌ با رژیم‌ امریکا را که‌ رمز و نشانه‌ی‌ قلدری‌ و سلطه‌ی‌ ناحق‌ و مظهر ستم‌ به‌ ملتهای‌ ضعیف‌ عالم‌ است‌، مردود می‌داند و تا وقتی‌ آن‌ رژیم‌ ، مستکبرانه‌ به‌ ملتها ظلم‌ می‌کند، دردولت ها و کشورها دخالت می‌کند، از رژیمهای‌ نامشروعی‌ چون‌ رژیم‌ منفور صهیونیستی‌ حمایت‌ می‌کند، با نهضتهای‌ آزادیخواهانه‌ و بیداری‌ ملت ها ستیزه ‌می‌کند و به خصوص‌ با ملت‌ مسلمان‌ پیشگام‌ ایران‌ و ملتهای‌ به ‌پاخاسته‌ی‌ مسلمان‌ دشمنی‌ می‌ورزد، هرگز با آن رژیم‌ رابطه‌ برقرار نخواهد کرد.(13-3-70)

-    تا وقتى که امریکا در چنین مواضعى قرار دارد، ما رابطه با او را رد مى‌کنیم. تا وقتى که سیاست امریکا بر دروغ و فریب و جنایت و حمایت از دولت پلیدى مثل اسرائیل و ظلم به ملتهاى مستضعف استوار است و تا وقتى که خاطره‌ى جنایتهایى که از طرف سردمداران امریکایى نسبت به ملت ایران انجام گرفته، در ذهن ملت ماست و جبران نشده - مثل خاطره‌ى سقوط هواپیما، مثل مسدود کردن داراییها و اموال ملت ایران در امریکا - امکان ندارد ما با دولت امریکا مذاکره کنیم یا با او رابطه‌یى برقرار نماییم.(23-5-68)

-    رؤساى جمهور آمریکا در دوره‌هاى مختلف بعد از پیروزى انقلاب خیلى دولّا راست شدند، خیلى حرفهاى چرب و نرم زدند، شاید بتوانند این راه بسته را دوباره باز کنند. ظاهراً حرفهائى میزنند، اما باطن قضیه همان پنجه‌ى چدنى است که من گفتم در زیر دستکش مخملى پنهان شده است.(12-8-89)

2-4- ترور سفیر عربستان

-    این مسئله‌ى ترور و جنجال تبلیغاتى اخیر یک سناریو است. آمریکائى‌ها یک حرفى بزنند، از آن طرف هم آنهائى که در اروپا هستند، به کمکشان بیایند - مثل این که آن پاس بدهد، این بزند - یک بازى سیاسى را در دنیا راه بیندازند؛ عوامل گوناگون خودشان، از وابستگانشان در منطقه و خارج منطقه را هم به کار بگیرند و یک جنجال درست کنند؛ این یک سناریوى آمریکائى است. البته ما با دقت رصد میکنیم. ما مراقبت میکنیم ببینیم پشت صحنه‌ى این سناریو چیست. و بدانند جمهورى اسلامى با هر توطئه‌اى، با هر حرکت مخرب و مزاحمى، با همه‌ى توان مقابله خواهد کرد(24-7-90)

3-                     امریکا و جهان اسلام

امریکا اساس مشکل جهان اسلام است.

-    اساس مشکل در دنیاى اسلام، آمریکاست. حضور مستکبرین و مستعمرین در دنیاى اسلام، همیشه بیشترین و بزرگترین ضربه را به هویت اسلامى و مردمى ملتها زده. از شرق دنیاى اسلام بگیرید، از اندونزى و مالزى و هند، تا برسید به آفریقا؛ همه جا حضور مستعمران بوده است که ملتها را ضعیف کرده، خون آنها را گرفته، اراده‌هایشان را تضعیف کرده. امروز آن مستکبر و مستعمر، آمریکاست؛ بقیه در حاشیه‌اند. حضور آمریکا بزرگترین مشکل است. گفت: «وجودک ذنب لایقاس بها ذنب». از همه‌ى بدبختى‌هاى دنیاى اسلام بزرگتر، امروز حضور آمریکاست؛ این را باید علاج کرد. باید آمریکا را از عرصه دور کرد، او را تضعیف کرد. خوشبختانه ضعیف هم شده‌اند. آمریکاى امروز، آمریکاى بیست سال قبل و سى سال قبل نیست. آمریکا امروز بشدت ضعیف شده است. این را باید نگه داشت. نباید ناامید بود.(1-12-89)

-    امروز درباره‌ى مسائل دنیاى اسلام امریکاییها مثل یک مالک حرف مى‌زنند! این سخنرانى رئیس جمهورى امریکا را ببینید؛ درباره‌ى لبنان، درباره‌ى فلسطین، درباره‌ى عراق، درباره‌ى سوریه، درباره‌ى ایران، درباره‌ى کشورهاى دیگر، طورى حرف مى‌زند، مثل اینکه قباله‌ى این ملکها توى جیب اوست و مالک است! چرا بایستى اینها این فرصت را پیدا کنند؟ چرا باید این گستاخى را پیدا کنند؟(31-5-85)

-    امروز طاغوت اعظم در دنیا، رژیم ایالات متحده امریکاست؛ زیرا صهیونیسم را او به وجود آورده است و آن را تأیید مى‌کند. امریکا جانشین طاغوت اعظم قبلى یعنى انگلیس است. امروز تجاوز رژیم ایالات متحده و همفکرانش و همکارانش، دنیاى اسلام را در وضعیت دشوارى قرار داده است و دنیاى اسلام در پیشرفت خود، در موضعگیرى خود، در ترقى مادى و معنوى خود، زیر فشار امریکا و همکاران و همفکران اوست. در همین تجاوز رژیم صهیونیستى به لبنان در این یک ماه اخیر - که به این حماسه بزرگ اسلامى از سوى حزب‌اللَّه منتهى شد و نصرت الهى بر اینها نازل شد - امریکا صریحاً وارد میدان جنگ شد و فقط به حمایت زبانى و مالى و سیاسى اکتفا نکرد و براى رژیم صهیونیستى تسلیحات فراهم کرد، فرستاد و کمک کرد. در واقع این جنگ را امریکاییها خواستند و آنها شروع کردند. امروز طاغوت اعظم آمریکاییها هستند.(30-5-85)

نفرت جهان اسلام از امریکا

-    رئیس جمهور آمریکا دو سال قبل به مصر رفت تا یک مقدار تملق اسلام و مسلمانها بکند، بلکه بتواند افکار عمومى دنیاى اسلام را به خودش متوجه و منعطف کند. نتیجه چه شد؟ یک اقلیت کوچک - یعنى گروه حاکم؛ همین حسنى مبارک معزولِ برکنار شده - طرفدارى کردند، اما عموم ملت مصر و عموم ملتهاى منطقه فریب این ظاهرسازى را نخوردند. امروز شما مى‌بینید شعار ضد آمریکا در همان کشورها برپاست.(23-7-90)

-    امریکائى‌ها امروز از طرف امت اسلامى مورد سؤالند و استیضاح میشوند. امروز امریکا در افکار عمومى ملت اسلام و امت اسلامى محکوم است. مى‌شنوید این نظرخواهى‌ها و نظرسنجى‌هاى گوناگون را در اطراف دنیاى اسلام؛ همه حکایت میکند از منفوریت امریکا و محکومیت امریکا؛ اینها مورد سؤالند.(23-6-86)

-     در سطح دنیاى اسلام، بلکه در سطح جهان، نفرت از دولت ایالات متحده‏ى امریکا همه‏گیر شده است؛ این حادثه‏ى بسیار مهمى است. در سطح منطقه، طاغوت بدکردارِ زشت‏سیرتى مثل صدام حسین به درک رفته است و از دستگاه تأثیر سیاسى منطقه حذف شده است؛ این حادثه‏ى مهمى است. در اردوگاه غرب، یک رقابت شدید میان امریکا و اروپا به‏وجود آمده؛ شکافى که سعى مى‏کنند آن را پنهان نگه دارند؛ اما نشانه‏ها و علائم آن جلوى چشم همه است؛ این حادثه‏ى بسیار مهمى است.

-    امریکاى امروز، امریکاى ده سال پیش نیست، امریکاى پانزده سال پیش نیست. آن روزى که پدرِ رئیس جمهور فعلى امریکا - بعد از ماجراهاى کویت - اعلام کرد که نظم نوین جهانى شروع شده و امریکا تنها ابرقدرت دنیاست؛ یعنى همه بایستى زیر چشم این کدخداى دهکده‌ى جهانى کار بکنند، آن روز گذشت؛ آن روزى که امریکاییها با اعتمادبه‌نفس، خاورمیانه را متعلق به خود تصور مى‌کردند و در فکر بودند که سرنوشت تازه‌اى براى خاورمیانه رقم بزنند، گذشت. امروز امریکاییها در عراق شکست خورده‌اند، در افغانستان شکست خورده‌اند، در لبنان شکست خورده‌اند و در فلسطین هم شکست خورده‌اند؛ هر کدام به یک نحوى. در عراق یک جور گرفتار است، در فلسطین هم یک جور؛ که همه‌ى همت امریکا این بوده است که رژیم صهیونیستى را از مواجهه‌ى با صاحبان سرزمین فلسطین نجات بدهد.(17-8-85)

 امریکا در مقابل جهان اسلام به انفعال رسیده است.

-    درباره‏ى وضعیت کنونى دو تفسیر وجود دارد: یک تفسیر از اوضاع کنونى - که ظاهربینانه است - این است که امریکا با تحولاتى که رخ داده، قدرت بیشترى پیدا کرده است؛ انقلاب اسلامى و دنیاى اسلام را به محاصره درآورده است. ادعا مى‏کنند که امریکا در عراق (غرب ایران)، در افغانستان (شرق ایران)، در منطقه‏ى خلیج فارس و در مناطقى از آسیاى جنوب غربى حضور دارد و جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى را به محاصره‏ى خود درآورده است؛ بنابراین قدرت امریکا بیشتر شده. اما تفسیر دیگرى وجود دارد، و آن این است که این حوادث نشان‏دهنده‏ى حرکت انفعالى امریکا در مقابل بیدارى دنیاى اسلام است. بعد از برپا شدن جمهورى اسلامى، قدرت استکبارى امریکا که با وجود رقیبى مثل شوروى سابق، تا آن روز با خیال راحت در این منطقه به منافع نامشروع خود دست پیدا مى‏کرد، آرامشِ قدرتمندانه‏اش بر هم خورده و در منطقه‏ى اسلامى تهدید شده است. یک روز بود که امریکا در منطقه‏ى خاورمیانه احساس قدرت مطلقه مى‏کرد و دغدغه‌ای نداشت. حتّى حکومت‏هایى هم که بظاهر گرایش چپ داشتند، براى امریکا خطر محسوب نمى‏شدند. رژیم بعثى عراق یک رژیم به‏اصطلاح چپ بود و با شوروى ارتباطات نزدیکى داشت؛ اما براى امریکا خطر محسوب نمى‏شد؛ چون امریکایى‏ها مى‏دانستند هر چه آنها بخواهند، مى‏توانند این حکومت بى‏پایه‏ى غیرمتکى به مردم را به سمت آن سوق دهند؛ و آنچه اراده‏ى آنها بود، به‏وسیله‏ى او تحقق پیدا مى‏کرد. حکومت‏هاى چپ دیگرى هم که در منطقه بودند، براى امریکا تهدید محسوب نمى‏شدند؛ اما وقتى نظام جمهورى اسلامى به‏وجود آمد، پدیده‏ى جدید و غیرقابل تفسیرى براى امریکایى‏ها بود. این، یک نظام چپِ وابسته‏ى به اردوگاه کمونیسم نبود که اگر با آن مشکلى پیدا کردند، بروند با سران شوروى مذاکره کنند و مشکل را حل نمایند؛ این نظامى بود اولاً متکى به اراده و ایمان آحاد مردمش و غیرمتکى به هر مرکز قدرتى در خارج از محدوده‏ى خود و کشور خود؛ ثانیاً الهام‏بخش این نظام و رهبر عظیم‏الشأن آن، خدا و دین و خوف و رجاء الهى بود؛ لذا دنیا در اراده‏ى او تأثیرى نداشت. همین صفا و صدقى که در این نظام بود، و همین شعار معنویت و اسلام - که هویت مسلمان‏ها را به یادشان مى‏آورد - موجب شد که حرکت بیدارى اسلامى در سرتاسر دنیاى اسلام به‏وجود بیاید. آنچه امریکایى‏ها در طول این سالها در خاورمیانه و در منطقه‏ى اسلامى انجام داده‏اند، یک حرکت انفعالى در مقابل حرکت قوىِ نظام اسلامى و جمهورى اسلامى بوده است. طرح خاورمیانه‏ى بزرگ هم که امریکایى‏ها با اصرار آن را دنبال کرده‏اند و تا امروز شکست خورده و بعد از این هم به حول و قوه‏ى الهى شکست خواهد خورد، یک حرکت انفعالى در مقابل قیام اسلامى و نهضت بیدارى اسلامى است.(14-3-84)

طرح خاورمیانه بزرگ برای تبدیل خورمیانه به یک کشور با مرکزیت اسرائیل است.

-    امروز نقشه‏ى اساسى استکبار براى دنیاى اسلام، سیطره‏ى کامل است. طرح خاورمیانه‏ى بزرگى که امریکایى‏ها مطرح مى‏کنند، عبارةٌ اخراى ایجاد کشور بزرگى است به نام خاورمیانه، با مرکزیت رژیم صهیونیستى. همه‏ى دولتهایى که در این کشورها هستند، باید به دولتهاى دست‏نشانده‏ى اسرائیل تبدیل شوند. معناى خاورمیانه‏ى بزرگ این است که ما یک عرصه‏ى عظیم بشرى را در اختیار اسرائیل بگذاریم تا در آن، سرمایه‏گذارى و تولید ارزان کند و بر فربهىِ خود بیفزاید؛ و اگر افسانه‏ى نیل تا فرات را با شیوه‏ى نظامى نتوانست محقق کند، با شیوه‏ى اقتصادى، سیاسى، پولى و فنى آن را تأمین کند. امریکا - و به یک معنا باید گفت غرب - این را مى‏خواهد. دنیاى اسلام چرا باید تسلیم چنین خواسته‏یى شود؟(17-1-84)

جبهه سازمان یافته استکبار در مقابل بیداری اسلامی

-    قدرتهاى استکبارى - یعنى آن کسانى که اداره‌ى بخش عظیمى از دنیا در پنجه‌ى اقتدار زر و زور آنهاست؛ شبکه‌ى صهیونیسم جهانى، قدرت زورگوى امریکا، دستگاههاى مالى‌اى که پشتیبان این نظام سلطه‌ى جهانى هستند - از بیدارى دنیاى اسلام احساس خطر مى‌کنند و این را بر زبان هم مى‌آورند. و آنچه که امروز علیه اسلام از جبهه‌هاى مختلف انجام مى‌گیرد، یک حرکت سازمان‌یافته و حساب‌شده است؛ طراحى‌شده است. این تصادفى نیست که همان حرفى را که رئیس جمهور امریکا - که در رأس قدرت شیطانى استکبار است - در مقابله‌ى با اسلام بیان مى‌کند، آن را به زبان دیگرى یک مقام عالى روحانىِ مسیحى بیان کند! قصد مؤاخذه‌ى اشخاص را نداریم، مسأله را تحلیل مى‌کنیم. این نمى‌تواند تصادفى باشد. اهانت به پیغمبر در مطبوعات، ایراد به اسلام و اتهام به اسلام به عنوان دین خشن؛ تهمت زدن به ملتهاى مسلمان. از آن طرف هم اظهارات سیاسیونى که دم از جنگ صلیبى مى‌زنند؛ دم از دشمنى با ملتهاى مسلمان مى‌زنند و صریحاً این را ابراز مى‌کنند. اینها تصادفى نیست. دشمن به عنوان یک جبهه در مقابل امت اسلامى تصمیم بر کارشکنى و اعمال دشمنى دارد. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، این دشمنى جدى‌تر شده است.(17-1-86)

3-1- امریکا و سران عرب

-    نوکرى کسى مثل حسنى مبارک نسبت به آمریکا، نتوانست یک قدم مصر را به سمت شکوفائى پیش ببرد. چهل درصد جمعیت هفتاد و چند میلیونى مصر زیر خط فقرند! در خود شهر قاهره، آنطورى که گزارشهاى مسلّم براى بنده وجود دارد، چند صد هزار – البته من تا دو سه میلیون هم شنیدم، اما قدر مسلّم چند صد هزار – از فقراى قاهره توى قبرستانها زندگى میکنند! آواره، بیابانگرد، میروند به قبرستانها پناه میبرند. مردم در سختىِ معیشت زندگى میکنند. یعنى آمریکائى‌ها به خاطر این نوکرى، پاداش هم ندادند. امروز هم به او پاداش نمیدهند. امروز هم هر ساعتى که او از مصر فرار کند و خارج بشود – به امید خدا – مطمئن باشد که اولین دروازه‌اى که به روى او بسته خواهد بود، دروازه‌هاى آمریکاست؛ راهش نمیدهند؛ همچنان که بن‌على را راه ندادند، همچنان که محمدرضا را راه ندادند. اینها اینجورى‌اند. این کسانى که دلشان براى دوستى آمریکا و رفاقت با آمریکا و اطاعت از آمریکا میتپد، این نمونه‌ها را ببینند.(15-11-89)

3-2- امریکا و فلسطین

-    امروز در رأس دشمنان خارجى این ملت – که مبارزه اصلى سیاسى خارجى ما در دنیا با اوست – رژیم فاسدِ غاصبِ خبیثِ صهیونیستِ حاکم بر فلسطین اشغالى و پشت سر او، رژیم ایالات متّحده امریکاست. ایالات متحده امریکا با آن عرض و طول و با آن پیشرفتهاى علمى و یک کشور و ملت بزرگ، بازیچه دست صهیونیستها شده است؛ مثل غولى که افسارش دست یک سگ است و هر جا مى‏خواهد، او را مى‏برد! امروز، دولت امریکا با آن حجمِ ثروت و سابقه و اهمیتى که از لحاظ سیاسى و اقتصادى و نظامى براى خودش در دنیا قائل شده است، بازیچه دست صهیونیستها و دولت اسراییل شده است.وقتى رئیس جمهور امریکا، علیه جمهورى اسلامى، تصمیمى اتّخاذ مى‏کند، به مجمع صهیونیستهاى امریکا مى‏رود و در آن‏جا گزارشش را مى‏دهد و در دنیا پخش مى‏شود. این، براى ملت امریکا ننگ است.(1-1-75)

-    غرب امروز بر سر دوراهى است. یا باید دست از زورگوئى طولانى‌مدت خود بردارد و حق ملت فلسطین را بشناسد و بیش از این از نقشه‌ى صهیونیستهاى زورگو و ضد بشر پیروى نکند، و یا در انتظار ضربه‌هاى سخت‌تر در آینده‌ى نه چندان دور باشد. این ضربه‌هاى فلج کننده فقط سقوط پى‌درپى حکومتهاى گوش به فرمان آنان در منطقه‌ى اسلامى نیست، بلکه آن روزى که ملتهاى اروپا و آمریکا دریابند که بیشترین گرفتارى‌هاى اقتصادى و اجتماعى و اخلاقى آنان منشأ گرفته از سلطه‌ى اختاپوسى صهیونیزم بین‌الملل بر دولتهاى آنهاست، و دولتمردان آنان به خاطر منافع شخصى و حزبى خود، مطیع و تسلیم در برابر زورگوئى‌هاى کمپانى‌داران زالوصفت صهیونیست در آمریکا و اروپایند، آنچنان جهنمى براى آنان به وجود خواهند آورد که هیچ راه خلاصى از آن متصور نیست.(9-7-90)

3-3- امریکا و تحولات اخیر خاورمیانه

-    امروز آمریکائى‌ها به کمک صهیونیستها، به کمک برخى از همپیمانان و مزدوران خودشان در منطقه تلاش میکنند این انقلابها را منحرف کنند، بر اینها مسلط شوند، بر روى امواج اینها سوار شوند؛ لیکن فایده‌اى ندارد. البته براى ملتها دردسر درست میکنند - این دردسرها طبیعى است - اختلاف ایجاد میکنند؛ ما همه‌ى این چیزها را تجربه کرده‌ایم. در انقلاب ما هم اختلاف ایجاد کردند، نفوذ پیدا کردند، اقوام را به جان هم انداختند، درگیرى‌هاى داخلى درست کردند، یک دشمن خارجى را تحریک کردند که به ما حمله‌ى نظامى کند، لشکرکشى کند؛ اینها همه اتفاق افتاد، اما ملت ایستاد، راه را با قدرت ادامه داد، بر همه‌ى اینها فائق آمد، بعد از این هم فائق خواهد آمد. بنابراین، این مشکلات هست.(9-4-90)

-    موضع آمریکائى‌ها چه بود؟ براى ما این مهم است. آمریکائى‌ها اول در مقابل این حوادث متحیر ماندند، دچار بى‌تحلیلى شدند؛ نمیفهمیدند چه دارد اتفاق مى‌افتد، باورشان نمى‌آمد. بعد از آنکه این حوادث اتفاق افتاد، چون تحلیل درستى از حوادث نداشتند، مردم را نمیشناختند، مواضع متناقضى گرفتند. البته آنچه که تا امروز در مورد این کشورها و دیگر کشورها همواره در رفتار آمریکائى‌ها دیده شده، پشتیبانى از دیکتاتورها بوده است. از حسنى مبارک تا آخرین لحظه‌اى که میشد دفاع کنند، دفاع کردند؛ بعد دیدند دیگر نمیشود، آن وقت انداختنش دور! این هم یک درس عبرتى است براى سردمداران وابسته‌ى به آمریکا که بدانند آن وقتى که دیگر تاریخ مصرف خود را طى کنند و فایده‌شان را از دست بدهند، اینها مثل یک پارچه‌ى کهنه‌اى آنها را دور مى‌اندازند و به آنها اعتنائى نمیکنند! اما اینها تا آخرین لحظه از دیکتاتور دفاع و حمایت کردند. آنچه که براى غرب و براى آمریکا اتفاق افتاد، حقیقتاً غیر قابل تحمل بود و هست. مصر یکى از ستونهاى اصلى سیاست خاورمیانه‌اى آمریکاست؛ به این سیاست متکى بودند. آنها نتوانستند این ستون را به نفع خودشان حفظ کنند؛ ملتها فائق آمدند. آمریکائى‌ها تلاش کردند شاکله‌ى آن نظام را حفظ کنند. این تزویرها و ترفندهاى آمریکائىِ غربى است، موذیانه و خباثت‌آلود، اما در عین حال سطحى؛ که اگر ملتها هوشیار باشند، میتوانند این تزویرها را رو کنند، این ترفندها را باطل کنند. آمریکائى‌ها سعى کردند حالا که حسنى مبارک را در مصر یا بن‌على را در تونس از دست دادند، شاید بتوانند شاکله‌ى نظام را حفظ کنند. آدمها عوض بشوند، اما نظام باقى بماند؛ لذا اصرار و پافشارى کردند که در آن کشورها یک نخست‌وزیر حتماً باید بماند؛ اما ملتها قیام خودشان را ادامه دادند، بر این ترفند هم فائق آمدند و این دولتها را هم ساقط کردند. به توفیق الهى، به حول و قوه‌ى الهى، سلسله‌ى شکستهاى آمریکا در این منطقه ادامه پیدا خواهد کرد.
 اینها بعد از آنکه عوامل خود را در این کشورها از دست دادند، دو تا ترفند را در پیش گرفتند: یکى فرصت‌طلبى، یکى شبیه‌سازى. فرصت‌طلبى‌شان این بود که خواستند این انقلابها را مصادره کنند؛ یعنى سر مردم را کلاه بگذارند، با آنها اظهار همراهى کنند، افراد طرفدار خودشان را سر کار بیاورند. آنها در این کار شکست خوردند. دوم، شبیه‌سازى بود. شبیه‌سازى یعنى شبیه آنچه را که در مصر و در تونس و در لیبى و در بعضى از کشورهاى دیگر اتفاق افتاده است، مثلاً بتوانند در ایران - ایرانِ مردم‌سالارى دینى، ایرانِ ملت - پیاده کنند! عواملشان در داخل کشور، مردمان ضعیف، فرومایه، حقیقتاً دستخوش هوى‌هاى نفسانى، سعى کردند شاید بتوانند این کار را بکنند. خواستند در اینجا حرکتِ شکست‌خورده، حرکت کاریکاتورىِ مضحک به وجود بیاورند؛ اما خب، ملت ایران توى دهنشان زد. ... منافق واقعى آمریکاست. نفاق واقعى، عملى است که اینها دارند انجام میدهند؛ ادعاى دفاع از ملتها. در مورد مصر نفاق به خرج میدهند، میگویند ما طرفدار ملتیم؛ دروغ میگویند. اینها با دشمن ملت تا لحظه‌ى آخر همکارى کردند. در مورد تونس عین همین حرف را میزنند، میگویند طرفدار ملتیم. حالا بد نیست ملت عزیز ما بدانند که رئیس‌جمهور آمریکا به ملت ایران پیغام داده که ما طرفدار شما هستیم! ادعا میکنند که ما با دیکتاتورى مخالفیم، با حقوق ملتها موافقیم؛ دروغ میگویند. اینها نه فقط به ملتهاى دیگر رحم نمیکنند، بلکه به ملت خودشان هم رحم نمیکنند.(1-1-90)

-    امروز آمریکائى‌ها درصددند که بلکه بتوانند در مصر سر مردم را کلاه بگذارند، آنها را منصرف کنند، با یک دستاوردهاى جزئى و ابتدائى آنها را قانع کنند، آنها را برگردانند به خانه‌هاى خودشان که دیگر در صحنه نباشند. بعید است چنین ترفندى به نتیجه برسد. وقتى مردم بیدار شدند، قدرت خود را احساس کردند، توانائى تأثیرگذارى را احساس کردند، دیگر فایده‌اى ندارد؛ مردم مى‌آیند داخل میدان و اهداف عالى را اگر براى آنها ترسیم شود، دنبال میکنند و ان‌شاءاللَّه به آن اهداف میرسند(1-12-90)

4-                     جامعه امریکا

4-1- جدایی نگاه ما نسبت به دولت و مردم امریکا

-    قضیه‌ى ما، قضیه‌ى رژیم امریکاست؛ نه قضیه‌ى ملت امریکا. ما با ملت امریکا کارى نداریم، دشمنى هم نداریم؛ مثل بقیه‌ى ملتهایند. البته در این سالهاى طولانى، رژیم امریکا با تبلیغات پیگیر، آن ملت را شستشوى مغزى زیادى داده است. خیلى از افراد ملت امریکا نمى‌دانند که در ایران چه خبر است و اصلاً قضیه‌ى ایران چیست؛ یک چیزهایى شنیده‌اند: ارتجاع و اصولگرایى و ضدّحقوق بشر! اینها را دولتها و تبلیغاتچیهایشان به آنان گفته‌اند، مردم هم باور کرده‌اند، والاّ مردم امریکا به خودى‌خود ملتى مثل بقیه‌ى ملتها هستند و ما هم هیچ دشمنى با آنها نداریم. ما با هیچ ملتى دشمنى نداریم. ما با مردم چه کار داریم؟ قضیه‌ى ما، قضیه‌ى رژیم امریکاست.(14-8-1376)

رژیم امریکا ملت خودش را هم به حساب نمی اورد.

-    رژیم امریکا خیال می کند صاحب اختیار دنیاست و سرپرستی دنیا بر عهده اوست.اصلا اینها ملتها را به حساب نمی اورند.ملت خودشان را هم به حساب نمی اورند .اگر تحلیل گری درست تحلیل کند ، معلوم می شود که اینها برای نفوس بشری اصلا ارزشی قائل نیستند. (26-10-76)

-    اگر یک جریان فرهنگىِ دینىِ الهى و معنوى در جامعه‏ى در حال رشد و توسعه‏ى علمى وجود نداشته باشد، نتیجه همان چیزى مى‏شود که شما امروز در جوامع پیشرفته‏ى غربى دارید مشاهده مى‏کنید. هرچه پیشرفت بیشتر است، دورى از صلاح و انسانیت و عدالت هم بیشتر است. اوج تمدن مادى از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامى و تلاش سیاسى و دیپلماسى را امروز شما در امریکا مى‏بینید. امریکا کشورى است داراى ثروت و قدرت افسانه‏یىِ نظامى و تحرک سیاسى فوق‏العاده؛ اما اوج دورى از انسانیت و معنویت و اخلاق و فضیلت را هم شما در همین جامعه‏ى امریکایى مى‏بینید، که قبل از این در هیچ جامعه‏ى دیگرى دیده نشده است. امروز مستنکرترین کارهاى بشرى، اخلاقى، جنسى و اجتماعى در همین جامعه‏ى پیشرفته و جوامع نظیر آن به شکل قانون و عرفِ مقبول درآمده است. گناه در همه‏ى جوامع بشرى هست؛ اما گناهى که عرف و قانون بشود و براى آن سرمایه‏گذارى و از آن دفاع شود، انحرافى بى‏نظیر است. امروز این انحراف، در جامعه‏ى امریکایى به عنوان پیشرفته‏ترین جامعه‏ى علمى، صنعتى، مالى، اقتصادى و سیاسى بروشنى و وضوح مشاهده مى‏شود. شما مى‏بینید یک مرد یا یک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسى این مرد را در خیابان یا این زن را در یک فروشگاه ببیند، هیچ‏گونه احساس بدبینى‏یى نسبت به روش اخلاقى آنها ندارد؛ اما همین مرد و همین زن در زندان ابوغریب بغداد به یک گرگ درنده تبدیل مى‏شوند. زیر این ظاهر انسانىِ تمیز، مرتب، ادکلن زده و و کراوات و پاپیون بسته، یک سگ وحشى خوابیده است. عکسهایى که از زندان ابوغریب منتشر شد، خواب‏رفته‏ترین لایه‏هاى اجتماعى جوامع غربى را هم تکان داد و بیدار کرد. شکنجه‏گر، یک زن – با احساسات لطیفى که یک زن باید داشته باشد – شکنجه شده، چندین مرد عراقى؛ جرم، مورد سوءظن قرار گرفتن؛ همین! و شکنجه، در حد اعلاى شناعت؛ و جامعه‏یى که این جنایت را مرتکب شده است، یک جامعه‏ى پیشرفته‏ى علمى، صنعتى، مدنى، پُرادعا و مدعى رهبرى بشریت! وقتى رگه‏ى هدایت معنوى و جریان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه‏یى غایب بود، نتیجه این مى‏شود؛ گناه بزرگ تمدن غربى همین بود. این‏که گفته مى‏شود اسلام‏گرایانِ روشنفکر و روشن‏بین با تمدن غربى مخالفند، خود معاندان غربى نعل واژگونه مى‏زنند؛ وانمود مى‏کنند اینها با علم و پیشرفت مخالفند؛ در حالى که مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربى به خاطر پیشرفت علمى و مبارزه‏ى با خرافات و علمى کردن همه‏ى روابط اجتماعى نیست؛ به خاطر خلأ معنویت و فضیلت در این مجموعه‏ى دنیایى است.(21-3-83)

دولتمردان امریکا به ملت خودشان هم رحم نمی کنند.

-    اینها نه فقط به ملتهاى دیگر رحم نمیکنند، بلکه به ملت خودشان هم رحم نمیکنند. همین رئیس جمهور کنونى آمریکا هزارها میلیارد دلار را در وضعیت اقتصادى بسیار بد رکود آمریکا از کیسه‌ى ملت آمریکا صرف کرد براى اینکه بانکها را زنده نگه دارد، صنایع اسلحه‌سازى را زنده نگه دارد، صنایع نفت را زنده نگه دارد؛ یعنى کمپانى‌ها را. از جیب مردم صرف کمپانى‌ها میکنند، کیسه‌ى کمپانى‌ها را پر میکنند، کیسه‌ى بانکها را پر میکنند؛ لذا به مردمِ خودشان هم رحم نمیکنند.(1-1-90)

4-2- جنبش وال استریت

-    در نظامها و کشورهایى که زندگى را با ابزارهاى پیشرفته و با علم مادّى مى‏گذرانند، آسایش زندگى متعلق به همه‏ى مردم نیست؛ به یک‏عده از مردم اختصاص دارد. امروز در کشور امریکا، در کشورهاى پیشرفته‏ى اروپا، گرسنگى، فقر، مردن از کمبود مواد غذایى، نداشتن سرپناه و مسکن، ناامنى حتّى براى یک زندگى حیوانى، فراوان است. آن کسانى که از تکنولوژى و دانش جدید در این کشورها استفاده مى‏کنند، طبقه‏ى خاصى از مردمند. آنهایى که براى یک شکم غذا مجبورند شرف و ناموس و شخصیت خودشان را بفروشند و انواع اهانتها را تحمل کنند، توده‏ى عظیمى از مردمند. این، واقعیت قضیه است. ظواهر، پُرزرق‏وبرق و پُرجلوه است. دوربین تلویزیونها و خبر خبرگزاریها چیزهایى را به عنوان تبلیغات به مردم دنیا ارایه مى‏دهد که پُرزرق‏وبرق و چشمگیر است.(29-1-70)

-    این مسئله‌ى آمریکا، مسئله‌ى مهمى است. این چیزى که به عنوان «جنبش وال استریت»، مردم آمریکا را به هیجان آورده، مهم است. سعى کردند این را کوچک نشان بدهند، الان هم سعى میکنند کوچک نشان بدهند. همین آقایانى که مدعى هستند آزادى بیان لازم است و طرفدار آزادى بیانند، تا دو سه هفته از شروع این جنبش، از همه‌ى روزنامه‌هاى مهم آمریکا، فقط یک روزنامه خبر این حرکت را منتشر کرد؛ بقیه به سکوت برگزار کردند! اینهائى که اگر در گوشه‌اى از دنیا - آنجائى که با سیاستهاى اینها مخالف است - یک چیز کوچکى اتفاق بیفتد، صد برابر آن را بزرگ میکنند، یک حرکت به این عظمت را بکلى مورد سکوت قرار دادند؛ مسکوت گذاشتند. ولى خب، بالاخره دیدند چاره‌اى نیست. خود همان کسانى که آنجا جمعند - این چندین هزار نفرى که در نیویورک در وال استریت جمع شده‌اند - و اشباه آنها در شهرهاى دیگر و ایالات دیگر آمریکا، آنها را مجبور کردند؛ لذا حالا به این حادثه اقرار میکنند. البته میخواهند موج‌سوارى کنند؛ اما قضیه، قضیه‌ى مهمى است.

 یک مسئله این است که فساد رژیم سرمایه‌دارى براى آن مردم، محسوس و عینى شده است. ممکن است این حرکت را سرکوب کنند، اما نمیتوانند ریشه‌هاى این حرکت را از بین ببرند؛ بالاخره یک روزى این حرکت آنچنان خواهد بالید که نظام سرمایه‌دارى آمریکا و غرب را بکلى به زمین خواهد زد.

 رژیم فاسد سرمایه‌دارى نه فقط به مردم کشورهاى افغانستان و عراق و بقیه‌ى جاها رحم نمیکند، بلکه به مردمِ خودش هم رحم نمیکند. مردم در این اجتماعات و تظاهرات چندین هزار نفرى نیویورک یک تابلوئى بلند کردند که رویش نوشته بود: «ما 99 درصدیم». یعنى 99 درصد ملت آمریکا - اکثریت ملت آمریکا - محکومِ یک درصدند. جنگ عراق و افغانستان را آن یک درصد راه مى‌اندازد، اما کشته و غرامتش را آن 99 درصد میدهد. این آن چیزى است که مردم را بیدار کرده، وادار به اعتراض کرده. البته شیوه‌هاى تبلیغاتى و جنگ روانى مسئولان آمریکائى و سازمان سیا و دیگران، شیوه‌هاى بسیار قهار و جبارى است؛ ممکن است بر اینها فائق بیایند؛ اما بالاخره حقیقت قضیه روشن شد و بیشتر روشن خواهد شد. با این همه ادعا، رژیم سرمایه‌دارى این است؛ لیبرال دموکراسى غرب این است.

 حمایت از اسرائیل را همین یک درصد میکنند. مردم آمریکا انگیزه و علاقه‌اى به حمایت از اسرائیل ندارند، که پول بدهند، مالیات بدهند، خرج کنند، براى اینکه بتوانند غده‌ى سرطانى اسرائیل، دولت جعلى اسرائیل را در یک منطقه‌اى سر پا نگه دارند. بعد هم نوع برخوردشان؛ آن از کتمان و مسکوت نگهداشتن، بعد هم شدت عمل؛ هم در آنجا، هم در بعضى کشورهاى اروپائى. در انگلیس آنچنان شدت عملى به خرج دادند که ده یکِ آن را انسان در کشورهاى عقب‌افتاده‌اى که نظامهاى دیکتاتورى با مردم برخورد میکنند، مشاهده نمیکند. اینها آن وقت مدعى طرفدارى از حقوق بشر، مدعى آزادى بیان، مدعى آزادى اجتماعات، مدعى همه‌ى مردم دنیایند. آن کسانى که توصیه میکردند ما روشهاى نظام سرمایه دارى را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایه‌دارى چیست؛ بن‌بست کامل. امروز نظام سرمایه‌دارى در یک بن‌بست کامل است. ممکن است نتائج این بن‌بست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.
 دنیا در حال یک پیچ تاریخى است. ملت عزیز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظیم اسلامى، میتوانند نقش ایفاء کنند. اینجاست که اسلام، تعالیم اسلام، روش اسلام به کار نیاز مردم دنیا مى‌آید؛ و اینجاست که نظام جمهورى اسلامى میتواند الگو بودن خودش را براى همه‌ى مردم دنیا اثبات کند.(20-7-90)

-    امروز بسیارى از مشکلاتى که در کشورهاى اروپائى، مثل انگلیس، مثل فرانسه، مثل آلمان، مثل ایتالیا وجود دارد، ناشى از این است که سیاستهاى شبکه‌ى خبیث صهیونیستى بر دولتهاى این کشورها حاکم است. اینها از سرمایه‌داران و کمپانى‌داران صهیونیست که در دنیا زیادند، چشم میزنند و حساب میبرند. در آمریکا هم همین جور است. تملق‌گوئى به صهیونیستها، یک شیوه‌ى معمول در بین قدرتمندان آمریکاست. در اروپا هم کم و بیش همین جور است. وقتى ملتها - چه ملت آمریکا، چه ملتهاى اروپا - بدانند که خیلى از این بدبختى‌ها ناشى از سلطه‌ى شیطانى و اهریمنى این شبکه است، یقیناً انگیزه‌شان بیشتر خواهد شد، حرکتشان شدیدتر خواهد شد. ممکن است امروز آمریکا با پلیس، بلکه با ارتش، مردم را سرکوب کند - که سابقه هم دارد؛ چند سال قبل از این در شیکاگو یک حرکتى به وجود آمد، ارتش را وارد کردند؛ گمانم زمان کلینتون بود، حاکمیت آن مجموعه‌ى قبل از بوش - هیچ ابائى ندارند؛ ارتش را وارد میکنند، مردم را سرکوب میکنند، میزنند، میکُشند، زندانهاى سخت میکنند؛ این حرکت سرکوب میشود، اما از بین نمیرود؛ آتش زیر خاکسترى خواهد ماند و یک روزى آنچنان شعله خواهد کشید که همه‌ى این بناى پوشالى استکبارى و سرمایه‌دارى را خواهد سوزاند و خاکستر خواهد کرد.(24-7-90)

5-                    اینده امریکا

-    امروز رژیم صهیونیستى از همیشه منفورتر و ضعیف‌تر و منزوى‌تر، و حامى اصلى‌اش آمریکا از همیشه گرفتارتر و سردرگم‌تر است.(-9-7-90)

-     امروز رژیم مستکبر آمریکا دچار مشکلات است. باتلاق فراهم‌آورده‌ى به دست خودشان در مناطق گوناگون، آنها را دارد غرق میکند. رژیم آمریکا نمیتواند از باتلاقى که به دست خودش در افغانستان به وجود آورده، خودش را خارج کند؛ چون راهش را بلد نیست. آنها نمیتوانند خودشان را خلاص کنند. با راه‌هاى مادى، با نگاه مادى، با نگاه متکبرانه، با روحیه‌ى تجاوزکارانه و طلبگارانه نمیشود در دنیائى که امروز مردم در آن بیدارند، کارها را پیش برد. کار، با منطق، با عقل، با معنویت پیش میرود؛ این همان روشى است که نظام جمهورى اسلامى در پیش گرفته.(21-7-90)

-    چند سال قبل در یکى از کشورهاى اروپائى طبق معمول یک اقلیتى نشستند جایزه‌ى صلح نوبل را براى رئیس جمهور فعلى آمریکا تصویب کردند - اینها یک اقلیتى بودند؛ انگیزه‌هاى سیاسى، روابط سیاسى بر این کار آنها حاکم بود - بعد رئیس جمهور آمریکا رفت که جایزه را بگیرد، مردم همان کشور علیه رئیس جمهور تظاهرات کردند! شما با اقلیتها هستید، شما با مجموعه‌هاى یک درصدى هستید، مجموعه‌هاى عظیمِ نود درصدى مردم با شماها مخالفند؛ این درست نقطه‌ى مقابل جهتگیرى و حرکت جمهورى اسلامى است.(23-7-90)

-    بسیارى از ملتها، در گوشه و کنار دنیا همدست و یکپارچه شدند و محرومیتها و سختیها را تحمّل کردند و استبداد داخل کشور را خرد نمودند. شما نگاه کنید؛ بر بسیارى از کشورها در پنجاه یا شصت و یا صد سال پیش، رژیمهاى مستبدى حکمرانى مى‏کردند؛ ولى ملتها مبارزه و تلاش کردند. همه مبارزات صد ساله اخیر - بخصوص پنجاه سالِ میانه این قرن - در مقابل استبدادهاى داخلى بود. این ملتها مبارزه کردند و استبداد داخلى را شکست دادند؛ یعنى اگر یک هم میهن خودشان خواست به آنها زور بگوید، او را از تخت سلطنت و قدرت و حکومت به زیر کشیدند و تحمّل نکردند. ملتهایى که استبداد داخلى را تحمّل نکردند، آیا استبداد امریکایى را تحمّل خواهند کرد؟! عجب غلطى و عجب اشتباهى!(17-10-74)

-    یک روز این‌طور تصور مى‌شد و این‌طور تبلیغ مى‌شد که همه‌ى راه‌هاى پیشرفت و تمدن به لیبرال دمکراسى، آن هم به شکل امریکایى‌اش، ختم مى‌شود؛ اما امروز این‌طور نیست. امروز بسیارى از ملتها کاملاً در این مسأله نظر مخالف دارند و البته بعضى هم شک دارند. امروز امریکا على‌رغم قدرت روزافزونِ نظامى و مالى خود، در حضیض شکست سیاسى است و در دنیا منزوى است. هیچ‌وقت نفرتِ از امریکا مثل امروز در دنیا نبوده است. شرق و غرب هم ندارد؛ آسیا و اروپا و آفریقا هم ندارد، همه‌جا این‌طور است. این را خودِ امریکایى‌ها اعتراف مى‌کنند و این حرف من نیست. آنها خودشان اعتراف مى‌کنند که نمى‌شود با زور بر دنیا سلطه پیدا کرد. برژینسکى اخیراً کتابى نوشته به نام «سلطه یا رهبرى». او در این کتاب نوشته است که سلطه‌ى با زور و با اقتدار بر جهان براى امریکا، مساوى است با انزواى روزافزون امریکا در دنیا؛ راست هم مى‌گوید؛ روزبه‌روز منزوى‌تر خواهد شد و همین انزوا آن سلطه را هم نابود مى‌کند. البته گزینه‌ى آن طرف این موضوع این است که ما سلطه‌گرى نکنیم، بلکه تعامل کنیم؛ اخلاق خوش به‌خرج بدهیم، تا بتوانیم بر دنیا رهبرى کنیم. حالا خواب خوشى است که مى‌بینند و اصول‌گرایىِ امریکایى به آنها وحى و الهام کرده که باید آنها رهبر دنیا باشند و ارزشهاى خودشان را بر دنیا حاکم و مسلط کنند(25-5-83)

-     من معتقدم که این، اوج فساد و نتیجتاً آخر آن است. من معتقدم این مقدارى که امروز قلدرى قدرتمندان و در رأس آنها امریکا در دنیا بیداد مى‌کند، نشاندهنده‌ى آن است که اینها آخر کارشان است. این، نشاندهنده‌ى آن است که اینها رو به زوال مى‌روند. در این، هیچ تردیدى ندارم که اینها روزهاى اوج قدرت - یعنى اواخر قدرت - را مى‌گذرانند و بالاخره دنیا و ملتها تحمل نخواهند کرد. رژیم امروزى امریکا، با پشتکار و ابتکار و نشاط مردمى در سالهاى قبل به وجود آمد و به قدرت رسید و با حماقت و جلافت و سبکسرى امروز سردمدارانش، رو به ضعف مى‌رود و سرش به سنگ خواهد خورد. اگر مردم دنیا و دولتها، در مقابل این سبکسریها و جلافتها و تعدّیها مى‌ایستادند و حرف مى‌زدند، جلویشان گرفته مى‌شد(19-10-68)

6-                    امریکا و تروریسم

-    تروریسم دولتى که امروز مظهرش حکومت غاصب صهیونیستى است. امریکاییها بزرگترین و جدّیترین حامى صهیونیستها هستند. (26-10-76)

-    منطق استکبار، در هیچ‏جا، منطق گفتگو و مصالحه‏ى عادلانه نیست؛ همچنان‏که شما نمونه‏هایش را در دنیا مشاهده کرده‏اید. منطق استکبار، منطق زور، ترور و استفاده‏ى غیرعادلانه از قدرتى است که در اختیار دارد؛ لذا خود مروج تروریسم است. امروز امریکایى‏ها به نام مبارزه با تروریسم وارد کشورها مى‏شوند و این‏جور ملتها را زیر فشار مى‏گذارند؛ آنها را بمباران مى‏کنند و کودک و زن و پیرمرد و انسانهاى بى‏دفاع را از بین مى‏برند؛ منطقشان این است که مى‏خواهیم با تروریسم مبارزه کنیم! تروریسم یعنى چه؟ مگر غیر از این است که تروریسم یعنى این‏که کسى براى پیشبرد مقصد خود از نیروى زورِ غیرقانونى استفاده کند؟ آیا کارى که امریکا امروز در عراق مى‏کند، غیر از این است؟! نفس حضور نیروهاى نظامى امریکا در عراق، ظالمانه و مستکبرانه و متجاوزانه است. روزى نیست که خبر دهها کشته و زخمى - که گاهى هم بیشتر است - از شهرهاى مختلف عراق به گوش نرسد. در قلب دنیاى اسلام، فلسطین قرار دارد. نزدیک به شصت سال است که صهیونیستها با استفاده از زور و قدرت غیرقانونىِ خودشان، مردمان فلسطین را زیر فشار قرار داده‏اند. شما ملاحظه کنید در فلسطین چه مى‏گذرد. دنیاى اسلام به این مسائل عادت کرده است؟ زمامداران مسلمان به این مسائل عادت کرده‏اند که ببینند این‏جور زن، کودک، جوان، خانه و مزرعه به‏وسیله‏ى زور و قدرت نابود مى‏شود؟ این معنایش چیست؟ مگر تروریسم غیر از این ، چیز دیگرى است؟ مروجان تروریسم، امروز به دروغ و نفاق پرچم مبارزه با تروریسم را در پیش گرفته‏اند و آن را بهانه قرار داده‏اند براى دخالت در کشورهاى اسلامى.(23-6-83)

-    مردم دنیا باید بدانند که امروز قدرتهاى بزرگ و قدرت استکبارى امریکا، از چه روشهایى براى پیشبرد کارشان استفاده مى‌کنند. سردمداران امریکا، خیلى خونسرد آدم مى‌کشند، قتل‌عام مى‌کنند و به یک کشور دیگر تجاوز مى‌نمایند. آن کارى را که امریکا در قدیم به‌وسیله‌ى دستگاه اطلاعاتى خودش - سازمان سیا - مخفیانه انجام مى‌داد و کودتا درست مى‌کرد و دولتها را سرنگون مى‌نمود، امروز کارش به جایى رسیده که ناچار شده است همین رفتار را علناً و صریحاً انجام بدهد؛ یعنى وارد کشورها بشود و دولتى را سرنگون کند!! ما کارى به کار آن دولتها نداریم. ما نه بطون کار آن اشخاص و دولتها را درست مى‌شناسیم و نه روش خیلى از این دولتها را مى‌پسندیم. مسأله، مسأله‌ى ملتهاست. مسأله‌ى یک کشور و یک ملت است که امریکا راحت و خونسرد به حقوق آنها تجاوز مى‌کند. این، معناى قدرت استکبارى است.(13-10-68)

-     متأسفانه امروز، بزرگترین جرائم استکبار جهانى این است که دروغگویى، فریب، تقلّب و باطل گرایى را، با رفتار خود در دنیا توسعه و رشد مى‏دهد و ترویج مى‏کند. الان شما ملاحظه کنید در حکومتهاى مستکبر دنیا که دولت آمریکا در رأس همه حکومتهاى مستکبر است - کسانى هستند که بیشترین ترور را در اطراف دنیا کرده‏اند. همین اواخر نقل شد که یکى از سیاستمداران امریکایى ادّعا کرده است که کشته‏ها و مفقودینى که در گواتمالا، دنیا را به خودشان متوجّه کرده بودند، کار «سیا» است. سازمان سیاى جاسوسى امریکا، تک تک انسانها و مخالفین سیاسى را شکار و نابود و مفقود کرده است و حالا کشف مى‏شود!در همه جاى دنیا بخصوص در آمریکاى لاتین و در بسیارى از نقاط دنیا، اینهاآدم کشى و ترور کردند؛ کودتا اه انداختند؛ کارهاى خلاف کردند. در ایران هم خود ما شاهد بودیم و دیدیم. در جاهاى دیگر هم همین طور است. اینها از زشت‏ترین تروریستهاى عالم حمایت کردند؛ به آنها پناه دادند؛ با آنها مبادلات دوستانه انجام دادند؛ از آنها تجلیل کردند؛ به آنها کمک مالى کردند؛ الان هم مى‏کنند.(19-9-75)

-    چه عمل شرارتبارى را در دنیا سراغ دارید که اینها انجام نداده باشند؟ دیدید که در طول این سالهاى متمادى، در آفریقا، در آسیا، در امریکاى لاتین، در خاور میانه، در دریا و صحرا، هرجا که امریکاییها احساس کردند منافعى در آن‏جا دارند و آن منافع، متوقف بر این است که عده‏یى انسان کشته بشوند، دریغ نکردند! با این‏حال، شعار طرفدارى از حقوق بشر را هم مى‏دهند! شیطانهاى عالم، همیشه همین‏طور بوده‏اند.(2-1-69)

-    امریکا، این مبارزه را(مبارزه فلسطینی ها) «تروریسم» مى‏نامد؛ اما خباثت صهیونیستها نسبت به مبارزین فلسطینى را تروریسم نمى‏داند(7-1-71)

همکاری با تروریسم برای جلوگیری از تروریسم

-    رئیس جمهور امریکا - که واقعا انسان تعجّب مى‏کند - خجالت نمى‏کشد و روز روشن در مقابل افکار عمومى دنیا مى‏ایستد و با صداى بلند مى‏گوید که ما مى‏خواهیم براى جلوگیرى از تروریسم، با اسراییل همکارى کنیم!(4-1-75)

7-                     امریکا و  حقوق بشر

-    به جمهورى اسلامى اتهام نقض حقوق بشر مى‌زنند. این دیگر از آن لطیفه‌هاى خنده‌آورِ دوران است! امریکا شده است پرچمدار حقوق بشر! کدام امریکا؟ امریکاى هیروشیما، امریکاى گوانتانامو، امریکاى ابوغریب، امریکاى راه اندازنده‌ى جنگ و ناامنى در بسیارى از نقاط عالم، امریکاى سانسور در داخل خود کشور امریکا؛ ماجراى سانسور فکر و نوشته و بیان در امریکا، یکى از آن ماجراهاى بسیار مهم و جالب است که مجالى نیست که من الان به آن اشاره کنم. اینها به ما مى‌گویند نقض حقوق بشر؛ اما خودشان بزرگترین ناقض حقوق بشرند! اگر امروز در دنیا - نمى‌گویم دنیاى اسلام، در سطح دنیا - یک همه‌پرسى انجام بگیرد، شک نکنید که رئیس جمهور فعلى امریکا، در ردیف شارون و صدام و میلوسویچ به عنوان مجسمه‌هاى شرارت شناخته خواهند شد. امروز امریکا تهدیدى براى صلح و امنیت جهانى است؛ لذا شعار «مرگ بر امریکا» دیگر امروز مخصوص ملت ما نیست. امروز در اکناف عالم شما مى‌بینید که مجسمه‌ى رئیس جمهور امریکا را آتش مى‌زنند و شعار مرگ بر امریکا مى‌دهند. علت هم زیاده‌خواهى رژیم امریکا، استکبار رژیم امریکا، تکبر آنها، سلطه‌طلبى آنها و بازیچه‌ى صهیونیستها بودنِ آنهاست؛ حقیقتاً بازیچه‌ى صهیونیستهایند.(1-1-85)

امریکا بزرگترین ناقض حقوق بشر در دنیا

-    تا آن‏جایى که بنده اطلاع دارم، هیچ دولتى را نمى‏شناسم که به قدر دولت امریکا ناقض حقوق بشر باشد. بنده با ملاحظه‏ى آمار و ارقام و حوادثى که در این چند سال پیش آمده - چیزى که جلوى چشم خود ما بوده است - به این نتیجه مى‏رسم که شاید در دنیا دولتى نباشد که به قدر دولت امریکا نقض حقوق بشر کرده باشد. علاوه بر جنایات اینها در اطراف دنیا، در خود امریکا هم اینها جنایت و نقض حقوق بشر مى‏کنند. امروز مثل سالهاى گذشته سیاهان امریکا همچنان تحت فشار و مورد ظلم و ستم و تبعیض‏اند. در سال 71 یا 72 در زمان ریاست‏جمهورىِ پدر همین بوش بر اثر ظلم واضحى که علیه سیاه‏پوست‏ها به‏وقوع پیوسته بود، شورش عظیمى در بعضى از ایالت‏هاى امریکا به‏وجود آمد و چون پلیس نتوانست مقابله کند، ارتش را وارد صحنه کردند. در زمان رئیس‏جمهور بعدى، بیش از هشتاد نفر از فرقه‏ى داوودیان را - یک فرقه‏ى مسیحىِ مخالف سیاستهاى دولت امریکا - که در یک خانه اجتماع کرده بودند و با اخطار پلیس بیرون نمى‏آمدند، جلوى چشمان مرد و زن و کودک، زنده زنده در آتش سوزاندند؛ اما اینها خم به ابرویشان نیامد! رعایت حقوق بشر آنها این است! در زمان رئیس‏جمهور فعلى امریکا در شمال افغانستان - آن وقتى که افغانستان را اشغال مى‏کردند - غیر از بمب‏هایى که بر سر مردم ریختند و فجایعى که در شهرها ایجاد کردند، در یک زندان جمع کثیرى زندانى را به رگبار بستند و قتل عام کردند؛ خبرش هم در دنیا پیچید، منتها امپراتورى‏هاى خبرى نمى‏گذارند این خبرها بماند و در ذهن مردم جایگزین شود؛ فوراً خبر را جمع مى‏کنند. آن‏وقت مى‏گویند در فلان کشور یا در ایران اسلامى به فلان زندانى اهانت شده؛ مثلاً فرض کنید به او دمپایىِ درستى نداده‏اند! نقض حقوق بشر در امریکا و به‏وسیله‏ى امریکایى‏ها در دنیا از همه‏ى کشورها بیشتر است؛ اما مردم دنیا و همچنین ملت ایران و دولت ایران و نظام اسلامى را به نقض حقوق بشر متهم مى‏کنند! پرچم حقوق بشر را کسانى به دست گرفته‏اند که خودشان بزرگترین ناقض حقوق بشرند!(1-1-84)

حقوق بشر ابزاری برای تحت فشار قرار دادن مخالفان

-    اینها ملتها را به حساب نمى‏آورند؛ ملتِ خودشان را هم به حساب نمى‏آورند. اگر تحلیل کننده‏یى درست تحلیل کند، معلوم خواهد شد که اینها براى نفوس بشرى اصلاً ارزش قائل نیستند. براى اینها، اسم حقوق بشر، یک دکان و یک حربه است. هرجا که با دولتى مخالف باشند و بخواهند به جنگ او بروند و او را زیر فشار قرار بدهند، مسأله‏ى حقوق بشر را عَلَم مى‏کنند. این همه در دنیا دولتها و کشورهایى هستند که اصلاً به حقوق بشرى قائل نیستند؛ زیر بال رژیم امریکا دارند زندگى و تنفس مى‏کنند؛ احدى هم متعرض نمى‏شود که اصلاً شما در کشورتان چیزى به نام حقوق بشر هست؟ اصلاً رأیى براى آحاد بشر قائلید؟ چون با آنها همراهند. آن‏جایى هم که ملتها و دولتهایى مخالف آنها باشند، اینها را زیر فشار مى‏گذارند و انواع و اقسام اتهامها را به آنها مى‏زنند. البته در مورد جمهورى اسلامى، از اولِ انقلاب بوده است. از اول انقلاب، مسأله‏ى حقوق بشر و زندانها و از این حرفهاى خنده‏آور و مضحک براى هوشمندان عالم را، به عنوان عوامفریبى در بوق مى‏کردند، جنجال مى‏کردند و دایماً مى‏گفتند: زندانهاى ایران. آن کسانى که اطلاع دارند و قضاوت و حکم مى‏کنند، مى‏دانند که زندانهاى این کشورها به مراتب بدتر از زندانهاى کشورهاى عقب‏افتاده است؛ چیزى که مطرح نیست، حقوق بشر است؛ چیزى که مطرح نیست، کرامت بشر است.(19-10-70)

-    این چیزهایى که راجع به حقوق بشر و امثال آن مى‌گویند، خودشان هم مى‌دانند که خلاف واقع است؛ اینها را به‌عنوان فشار ذکر مى‌کنند. امریکا سالهاست که وقتى بخواهد علیه هر دولتى خصومتى بکند، یکى از خصومتهایش همین است؛ یعنى علیه آن دولت شعار مى‌دهد که این ضدّحقوق بشر و ضدّدمکراسى است! اینها که خودشان هم مى‌دانند واقعیت ندارد؛ دنیا هم این را مى‌داند. این، چیز مهمّى نیست.(14-8-76)

امریکا برای بشر دل نمی سوزاند.انها خودشان بزرگترین ناقضین حقوق بشرند.

-    من همیشه به کسانى که احساس ضعف مى‏کردند، مى‏گفتم: چرا شما فریب تبلیغات را بخورید؟ چرا باید خیال کنید که وقتى امریکا از حقوق بشر مى‏گوید، واقعاً نگران ضایع شدن حقوق بشر در ایران است؟ آنها براى بشر دل نمى‏سوزانند. آنها خودشان بزرگترین نقض کنندگان حقوق بشرند. آنها کسانى هستند که در روز روشن، هشتاد نفر آدم را در یکى از شهرهاى امریکا، زنده زنده، در یک خانه سوزاندند و خم به ابروشان نیامد. آنها به بشر و حقوق بشر چه کار دارند؟ حقوق بشر را چه مى‏شناسند؟ مسأله آنها در جاى دیگر است. دردشان از جاى دیگر است.(4-1-75)

امریکا اصلا حقوق بشر را قبول ندارد.

-    مى‏گویند «ما طرفدار حقوق بشریم»! ما مى‏گوییم: اصلاً شما حقوق بشر را قبول ندارید. شما معتقد به حقوق بشر نیستید. شما معتقد به حقوق کمپانیها و سرمایه‏داران بزرگ آمریکایى هستید. شما معتقد به منافع نامشروع رژیم امریکا در سراسر دنیا هستید.(16-2-71)

رابطه امریکا با ناقضین حقوق بشر

-    کسانى که دم از طرفدارى از حقوق بشر مى‌زنند و در یک چشم به هم زدن، حقوق ملتى را پامال مى‌کنند؛ امریکاییهایى که ادعاى طرفدارى از حقوق بشر مى‌کنند و با رژیمهایى که اولین پایه‌هاى دمکراسى و آزادى و حقوق انسان در کشورشان وجود ندارد، صمیمیترین دوستیها را دارند و به آنها انتقاد نمى‌کنند؛ کشورهایى که حتّى پارلمان ندارند و در کشورشان از حضور سیاسى مردم خبرى نیست و چنین پدیده‌یى از نظر سردمداران امریکا عیب محسوب نمى‌شود؛ با اسلام مخالف هستند و در حقیقت، آنچه که آنها با او روبه‌رو مى‌باشند، اسلام است.(4-11-68)

طرح قضیه‏ى حقوق بشر، یک وسیله براى استفاده‏ى بیشتر

-    این‏که کسى ادعا کند ما طرفدار حقوق بشریم، قضیه را تمام نمى‏کند. طرح قضیه‏ى حقوق بشر از طرف سردمداران امریکا، چه حالا و چه در روزهاى قبل، یک دکان و یک وسیله براى استفاده‏ى بیشتر است. اینها به حقوق بشر اعتقاد ندارند. اینها کسانى هستند که در مقابل چشمشان، حکومت صهیونیستى در کشور فلسطین، مردم فلسطین را به بدترین وجهى زیر فشار و کشتار و اختناق و شکنجه قرار مى‏دهد و آنها حاضر نیستند حتّى به زبان، عمل او را محکوم کنند. فلسطینى‏ها انسان نیستند؟! حقوق بشر شامل فلسطینى‏ها نمى‏شود؟!اینها کسانى هستند که مرتجعترین و مستبدترین حکومتهاى دنیا متکى به آنهایند، از آنها مدد و کمک مى‏گیرند و انسانها را نابود مى‏کنند. شما در دنیا نگاه کنید، ببینید کشورهایى که حتّى یک مجلس شورا - ولو به صورت شکلى و اسمى - ندارند، کدامند؟ الان کشورهایى هستند - احتیاجى به اسم آوردن نیست؛ همه‏ى شما این کشورها را مى‏شناسید - که اداره‏ى امور آنها، بدون کوچکترین دخالت و آراى مردم انجام مى‏گیرد. حکومتهاى آنها، فردىِ مطلق است. پارلمان و انتخابات ندارند و در نتیجه مردم نماینده‏ى قانونگذار و رئیس جمهورى هم که انتخابش بکنند، ندارند. یک نفر یا یک خانواده، بر مردم و ثروت و نفت این کشورها حکومت مطلق مى‏کند و هر کارى دلشان بخواهد، از کشتار و اختناق و حبس و زجر و بقیه‏ى توهینها و اهانتها، با مردم این کشورها انجام مى‏دهند. این دولتهاى این‏قدر مختنق و مرتجع، این‏قدر دور از پیشرفتهاى سیاسى عالم و بى‏اعتنا به حقوق انسان، نورچشمیهاى امریکایند و امریکا بزرگترین مدافع این کشورهاست! امریکا طرفدار حقوق بشر است؟ اگر این‏طور است، چرا به این دولتهاى زورىِ اختناقىِ فاسدِ بى‏اعتناى به دمکراسى و حقوق بشر، یک یادداشت کوچک اعتراض نمى‏فرستد که حقوق بشر در کشور شما مورد بى‏اعتنایى قرار گرفته است؟(2-1-69)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی